مراکز حمایت از تازه مهاجرین - 2 : WEST



   
      سلام . برای مرحله بعدی معرفی مراکز حمایتی ، تصمیم گرفتم از مرکزی که خودم ثبت نام کردم یعنی WEST براتون بگم . 
                                             قبل از هر چیز این آدرس سایتشون :
 
                                             http://www.westofwindsor.com/
 
                                                         و آدرس خودشون :
 
                                                   647  خیابان اوئلت. واحد 201
                                                      کد پستی : N9A 4J4
                                                          519-256-6621

     اولاً همونطور که قبلاً هم چند بار نوشتم ، کلمۀ WEST مخفف عبارت Women's Enterprise skills Training of Windsor هست که ناگفته پیداست فقط مخصوص خانمهاست و این ترم استثنائاً نمیدونم چرا از آقایون هم ثبت نام شده بود . 

     برنامه ها و پروژه های این مرکز بر اساس راهنمایی ، هدایت و حمایت زنان تازه مهاجر یا زنانی که برای ورود به بازار کار نیاز به آموزش دارن طراحی شده و تماماً رایگانه . دورۀ  ELT یعنی Labour Market Language Trainingکه من هم شرکت کردم بر همین مورد استواره که در ادامه توضیح بیشتری در موردش میدم . 

     اینجا هم مثل همه مراکز دیگر حمایتی ، برنامه  Settlement   رو دارن که شامل همه سرویسها و کمکها در ابتدای ورود تا زمان استقرار مهاجرین ، شغلیابی ، پایه ریزی بیزینس ، مشاوره برای گسترش بیزینس و ....

     در مورد اشتغال و شغلیابی هم تمام همراهیهای لازم انجام میشه . یعنی از دروس مربوطه که در دورۀ ای ال تی تدریس میشه تا انواع Work Shop و مشاوره های لازم به کمک متخصصین شغلیابی ، سخنرانیها و سمینارها و ..... خلاصه به قول خودشون انقدر Event برگزار میکنن و درس میدن و امتحان میگیرن و مصاحبه آموزشی میذارن که با کسب مهارتهای لازم بالاخره بتونین در یک موقعیت واقعی گلیم خودتون رو از آب بیرون بکشین و وارد یک شغل قابل قبول بشین .میدونین یه برنامه دارن که اگه لباس فرمال به درد بخور برای مصاحبه نداشتین حتی بهتون لباس بدن ؟ یعنی بسیج میشن و تمام تلاش خودشون رو میکنن تا شما روی پای خودتون بایستین و دستتون توی جیب خودتون باشه . حمایتی که من از این گروه دیدم واقعاً مثال زدنیه . 

     کلی هم جایزه و اوارد بردن تا به حال که توی سایتشون هست .

    این حمایتها نه تنها برای زنان مهاجر انجام میشه بلکه این تیم فعال و کارآمد به کمک زنان ضعیف هم میان تا به زنانی خود کفا و قوی و مستقل تبدیلشون کنن که با کسب مهارتهای لازم شغلی وارد بازار کار بشن .

    در ابتدای ورودم از بعضی از همکلاسیها شنیدم که دوره ای ال تی برای همه رشته ها برگزار میشه ولی بعد دیدم ملت اشتباه کردن . این دوره فقط برای رشته های مالی برنامه ریزی شده و شامل شش درس اصلی هستش : 

1- حسابداری عملی ( یعنی دستی شامل تمام ثبتها ، محاسبات ، گزارشات ، قوانین پایه ای، اصول و مفاهیم بین المللی، آنالیز و بررسی مقایسه ای و  .... ) . این درس از جانب کالج سنت کلر ارائه شده و کردیت هم از طرف خودشون داده میشه .

2-  حسابداری کامپیوتری که نرم افزار Simply Accounting تدریس میشه . این هم از طرف سنت کلره . 

3-  انگلیسی تخصصی مالی ، بازرگانی ، حسابداری ،مدیریت ....

4- ارتباطات موثر ( شامل مفاهیم و تکنیکهای ارتباطات تجاری ، تکنیکهای کابردی میتینگ، مدیریت کارآمدو ....) .

5- مکاتبات اداری ( شامل تکنیکهای نامه نویسی و گزارشهای مالی و اداری ، فنون ارائه و ....  ) . این یکی هم از طرف سنت کلره .

6- تکنیکهای شغلی و شغلیابی ( شامل نت ورکینگ ، رزومه نویسی ، تکنیکهای مصاحبه، ..... ) .

     این مرکز هم مثل اکسلنس سنتر در کنار همه کارهایی که براتون انجام میدن ، برنامه نگهداری از بچه های دانشجوها رو دارن و هزینه رفت و آمد شماها رو هم میپردازن . 

     یه میان پرده واستون بگم : برای کلاسهای شغلیابی باید هر هفته یک لیستی رو امضا کنیم که معلوم بشه چند نفر میخوان در Work Shop  اون هفته شرکت کنن . خوب من هر هفته امضا میکنم . در جدولی که باید امضا کنیم ستونهای مختلف برای مشخصات کامل ماها طراحی شده از قبیل اسم و فامیل ، آدرس و تلفن ، ای میل ، تعداد و سن و اسم بچه ها! منم هفتۀ اول بی توجه نوشتم دو تا دختر 17 و 24 ساله !  دیدم متصدی این کار با تعجب نگاه میکنه ولی این ملت انقدر مودب هستن که یارو هیچی نگفت . هفتۀ بعد متوجه شدم این ستون برای نگهداری از کودکان خردسال در طول میتینگه !!

     کلاسهای ما در ساختمان Multicultural Council توی خیابون یونیورسیتی برگزار میشه که اونم خودش یه مرکز حمایتی دیگه است که سر وقت واستون مینویسم . 

    از برنامه های دیگۀ این مرکز باید از دورۀ MTP یا Management Training Program  نام ببرم که از اسمش پیداست برنامه آموزش مدیریته . این دوره شامل واحدهای مدیریتی و زبان تواماً هستش . 

    کلاسهای لینک  هم که معرف حضور همه هست از برنامه های خوب این مرکزه . 

    در WEST  کلاسهای دیگه ای مثل کلاسهای تکمیلی و پیشرفته آفیس ارائه میشه که در انتها با امتحان تخصصی میتونین مجوز رسمی آفیس هم بگیرین .

     اگه میخواین معادل دیپلم یا مدرک راهنمایی داشته باشین هم میتونین روی این مرکز حساب کنین . یعنی با کلاسهای آپ گرید میتونین دیپلم کانادایی بگیرین. البته این برنامه به درد ایرونیها نمیخوره چون هیچکدوم ما بدون مدرک راهنمایی یا دیپلم نیستیم و به یمن برنامه رایگان آموزشی دولتی در ایران همه لااقل تا دیپلم رو دارن . 

      دیگه چی بگم براتون ؟ کلاسها بسیار بزرگ و دلباز و همه میزها مجهز به کامپیوترهای موند بالا و جانانه و خلاصه از دست ندین ، حیفه . مجانی هم که هست و تمام کتابها رو هم بهتون قرض میدن . البته چون باید کتابها رو آخر ترم پس بدیم مدام التماس میکنن که توی کتابها چیزی ننویسین .

      یه چیزی بگم ؟ کتاب ارتباطات موٍثر فقط یک سری نوشته های مدادی از ترمهای قبل داشت که مجبور شدم پاک کنم تا خیال نکنن من نوشتم ، کلی زحمت کشیدم و کتابو تمیز کردم ، شکر خدا که همه با مداد بود . لازمه بگم به چه زبونی بود ؟ آخی ...  خدا پدر و مادر همه ما رو بیامرزه که انقدر اخلاقامون جانانه است که نیاز نیست من بگم تنها کسی که التماسهای این بنده خداها رو نشنید کجایی بود ، خودتون میدونین دیگه . بگذریم . 

     کل دوره چهار ماهه و بعدش هم خودشون براتون جایی واسه کار داوطلبانه پیدا میکنن و تا لحظه آخر باهاتون هستن . من و یکی از همکلاسیها ، جمعه ظهر باید برای مصاحبه به انجمن آلزایمر بریم ( ای خدا میدونستی من آلزایمری رو کجا بفرستی ؟ ) داشتم حساب کتاب میکردم که با کدوم خط اتوبوس برم و کی سوار بشم و اینها که دستیار استاد شغلیابی اومد گفت روز جمعه ساعت یازده و نیم خودم میام دنبال جفتتون و میبرمتون و باهاتون هستم تا بعد از مصاحبه !! کلی ذوق - مندیل شدم . یعنی از حمایت و همراهی کم نمیذارن . 

    مسئول ثبت نام و راهنمای دوره و خلاصه میشه گفت خانم مدیر دورۀ ELT ، خانم نازنینیه به نام الیزابت که برای ثبت نام میتونین با این تلفن و آدرس باهاش تماس بگیرین : 

     Elizabeth Nagi

519-256-6621#239

elizabeth@westofwindsor.com

    مسئول کارهای اداری و ..... اسمشو بذاریم خانم ناظم هم خانم مهربان و فعالی به نام جوآن هستش که آدرس و تلفنش اینه :

     Juan Wang

519-256-6621#227

juanw@westofwindsor.com

     شروع دورۀ بعدی از ژانویه است . من پیشنهاد میکنم دوستانی که سر کار نمیرن و زمانشون آزاده حتماً اقدام کنن . مدرک این دوره در کاریابی شما خیلی موثره . چیزی که از دست نمیدین ، دورۀ مجانی و حمایتهای کامل و مفید و به درد بخور، کمکهای جانبی و .... جداً اگه حرکتی نکنین کوتاهی کردین . بعدها نشینین بگین من کار پیدا نکردم ، اینها نژادپرستن و به ما ایرونیها کار نمیدن ، اینجا بیکاری زیاده و از این حرفها ها ! ببینین ، در بازه و دارن دعوت میکنن که بیایین کمکتون کنیم ، پول هم نمیخوایم ، چایی هم واستون میریزیم . دیگه اگه حرکتی نکنین کوتاهی از خودتونه به خدا . 

     تا الآن دو جا رو بهتون معرفی کردم که از کلاس زبان تا دوره های تخصصی مجانی رو برگزار میکنن . خوب بابا یاعلی !

     من که خیال دارم تا زمانی که سیتی زن بشم هر جا هر دوره ای بود شرکت کنم مگه اینکه برم سر شغلی که یا تمام ساعات مفید منو بگیره یا انقدر خسته ام کنه که عین مرده برگردم خونه ، وگرنه تا جون دارم و اینها اجازه میدن از این کلاسها استفاده میکنم ، چی از این بهتر که یه کسی سفره ای پهن کرده و بفرما زده و بی دریغ داره از خودش مایه میذاره ؟ باز بشینم بگم آقا من شغلی پیدا نکردم ؟ یا نه نشستم فقط ملکه الیزابت بیاد پایین تامن برم سر جاش ، ده از اون کمتر که قبول ندارم !! 

     قبول دارم سخته ، برای آدم سنگینه که به قول دوستی تا به حال اونطرف میز بوده و استخدام میکرده ولی حالا باید بیاد اینطرف میز و گردن کج کنه تا استخدام بشه . ولی خوب که چی ؟ آدم یه برنامه ای میریزه و یه تصمیمی میگیره و یاعلی میگه ، خوب باید پاش واسته ، جا زدن و عقب نشینی یعنی پاک کردن صورت مسئله . ما میدونیم چی هستیم ، جار میزنیم که از ما بهتر توی دنیا وجود نداره ، اصلاً گلیم ، تاج سریم ، مغز متفکر جهانیم ، صدر باهوشها و پرکارها و .... و .... و ..... خوب قبول . ولی اون یارو اونطرف میز میدونه من کیم ؟ ده مجبورم خودمو بهش اثبات کنم دیگه ، مگه نه ؟ پس باید بپذیرم که یه مدتی اینطرف میز بایستم و با کار درست و حرفه ای و تخصصی تلاش کنم بهش بقبولونم که من خوبم و به به و چه چه . درسته ؟ پس بزن بریم .

                                                                       


 مراکز حمایت از تازه مهاجرین - 1 : Excellence Centre


   

    سلام . دیشب گفتم که تصمیم دارم در باره اکسلنس سنتر واستون بنویسم . این مرکز یکی از ده ها مرکز کمک به مهاجرین تازه وارده که زیر نظر دولت کانادا و به صورت کاملاً رایگان فعالیت میکنه . این حمایت در قالب چندین برنامه برای افرادی در موقعیت ، ردۀ سنی و با نیازهای مختلف پیاده میشه . 

     اکسلنس سنتر دو تا شعبه توی ویندزور داره که آدرس مکانها و سایتش رو براتون میذارم . 

شعبه مرکزی ویندزور که با سرپرستی یک آقای ایرانی به نام آقای شهبازی اداره میشه 

خیابان اوئلت - پلاک 660

کد پستی : N9A 1C1

http://www.ncce1.org

519-258-4076

*****************

شعبۀ دوم ویندزور 

خیابان سندویچ - پلاک 3235

کد پستی : N9C 1A9

519-254-2001

اینجا اطلاعات بیشتری در باره شعبۀ سندویچ پیدا میکنین .

http://windsoressex.cioc.ca/record/WIN0867

     خوب یه خورده در باره انواع برنامه ها و کمک های این مرکز براتون بنویسم ؟ دیروز که رفتم خانم منیژه روهنده ، یک هموطن بسیار فعال و با محبت که اونجا کار میکنن در مورد مرکز توضیحاتی دادن و خانم Tasneem Khan هم بروشورهای اطلاعاتی اونجا رو در اختیارم گذاشتن که منم براتون شرح میدم .

      برنامه های اصلی :

     1) تعلیم و تدریس زبان انگلیسی در رده های مختلف هستش که طبق معمول همه دنیا با تعیین ترم شروع میشه . تا لینک هفت رو درس میدن و بعد از اون کلاسهای مکالمه سنگین تر هم دارن . 

     2) برگزاری سمینارها و جلسات و میتینگهای مختلف در رابطه با نیازهای مهاجرین که یکی از اونها هفته پیش در مورد انواع مجوزها و مدارک حسابداری و حسابرسی در کانادا بود که براتون نوشتم منم شرکت کردم و خدا خیرشون بده سخنرانان آگاه و ماهری دعوت کرده بودن و مطالب خوبی ارائه دادن به خصوص توضیحات آقای Sam Aghbari حسابرس و حسابدار و متخصص در امر شناسایی جعل و .... خیلی مفید و کارآمد بود . من از این به بعد لیست برنامه های آتی این مرکز رو براتون میذارم . فعلاً اینها رو داشته باشین :

سمینار روشهای شغلیابی در فضای نت 

21 نوامبر ، ساعت 12:30 ظهر تا 1:45 بعد از ظهر در شعبه مرکزی ، خیابان اوئلت

         Employer Panel:

       Using Social Media for Employment

     در این سمینار قراره در باره چگونگی استفاده از اینترنت و سایتهای مختلف مثل توئیتر و لینکدین و .... برای شغلیابی سخنرانی کنن . به نظر من اونهایی که توی ویندزور هستن و دنبال شغل میگردن خیلی به نفعشونه اگه شرکت کنن . برای ثبت نام در این سمینار با خانم تنسیم خان با تلفن و آدرس زیر تماس بگیرین : 

tkhan@ncce1.org

519-258-4076#1603 

********************

بهبود روشهای ارتباط موثر و فن بیان در شغلیابی

تاریخ : 28 نوامبر، ساعت 12:30 ظهر تا 1: 45 بعد از ظهر ، مکان : شعبۀ مرکزی ، اوئلت

میخواین خودتون و نقطه نظرهاتون رو بهتر و ماهرانه تر برای یک کارفرما توصیف کنین ؟ پس توی این سمینار شرکت کنین . این گروه در باره بهبود روشهای ارتباط موثر و فن بیان و .... براتون سخنرانی میکنن . به نظر خیلی جالب میاد . من حتماً شرکت میکنم .

برای ثبت نام با خانم روهنده ( همون هموطن نازنین ) با تلفن و آدرس زیر تماس بگیرین :

mrouhandeh@ncc1.org

519-258-4076#1602

*******************

سمینار بررسی و شرح اهمیت وجود رزومه و کاور ماهرانه ، بهبود سطح اعتماد به نفس و درک و آشنایی با متدهای شغلیابی در کانادا

تاریخ: 19 تا 23 نوامبر ، ساعت 9 صبح تا یک بعد از ظهر و مکان شعبۀ مرکزی در اوئلت

برای ثبت نام با خانم Ofelia Dugal با تلفن و آدرس زیر تماس بگیرین :

odugal@ncce1.org

519-258#1609

***********

     و باقی فعالیتهای این مرکز : 

     3 - JSW : جلسات آموزش شغلیابی که سمینارهای جدیدش رو براتون نوشتم .

     4 - BDA : مشاوره و راهنمایی و حمایت از راه اندازی یا گسترش مشاغل خوداشتغالی کوچک. 

     5 - LMA : برنامه های دسترسی به بازار کار که مسئولش همون خانم تسنیم خان هست .

     6 - Youth Program : شرح نمیخواد دیگه ، تمام برنامه هایی که به درد جوانان میخوره اعم از انواع تعلیمات و برنامه های آموزشی - تفریحی و کارهای داوطلبانه برای دریافت کردیت در مدرسه ( در این مورد براتون توضیح میدم ) مسئولش آقای Marc D. Brown بسیار آگاه و فعاله . اگه با این آقا کاری داشتین با همون تلفن مرکز با داخلی 1611 تماس بگیرین . اینم ایمیل این آقا :    mbrown@ncce1.org

     7 - Settelement : این برنامه هم که اکثراً با کلمه اش آشنایی داریم برای حمایت از تازه مهاجرین در استقرار پایه ریزی شده که شامل انواع و اقسام کمکها از قبیل همراهی در گرفتن سین کارت و پی آر کارت ، ثبت نام برای اوهیپ ، مشاوره و همراهی برای ثبت نام بچه ها در مدرسه و کلی کارهای دیگه که روزهای اول واقعاً سخته ، حتی تا پیدا کردن منزل .

     به نظر من سنگین ترین و سخت ترین شغل در یک مرکز اینچنینی همین ستلمنت هستش . من سراغ دارم مهاجری که برای دکتر رفتن هم نیاز به مترجم داشت و از این گروه کمک میگرفت . ( بابا چرا با انگلیسی ضعیف میایین اینجا ؟ ) ولی خدائیش دکتر عمومی ما انقدر لهجه ترسناکی داره که من هرگز دقیقاً نمیفهمم چی داره میگه . به نظرم مال سنگاپور باشه . هی میگم عوضش میکنیم ولی هی کوتاهی میکنم تا دفعه بعد که برم پیشش و اون حرف بزنه و من تو دلم به خودم فحش بدم . به خدا انگلیسی من حیوونکی نیست . آخرین امتحان تعیین ترمی که دادم گفت و گو و شنوائیم رو ( اسپیکینگ و لیسنینگ : بازم بدبخت این دو تا کلمه شدم ؟ )هشت CLB ارزیابی کردن ولی باور کنین فهم لهجۀ این پزشک محترم و قطعاً ماهر لینک شونصد میخواد . 

     8 - و آخرین برنامه ای که فلایرش دست منه SWIS هست که کمک به تازه واردها در پیدا کردن موسسات آموزشی برای آپ گرید کردن مدارک و دانسته ها و ... اونهاست مثل خودم که اینجا رفتم کالج و مدرک مجدد گرفتم . لازم به ذکره که تا جایی که من خبر دارم این ارتقاء سیستم دولتی و مجانی نداره و اصولاً بالاتر از دیپلم هیچی اینجا رایگان نیست . بنابراین مشاوره در مورد وامهای مختلف هم ضروریه و اینجا انجام میشه . من هم وام اوسپ گرفتم تا هزینه های تحصیلم رو پوشش بده . درسته بدهکار دولت هستم ولی میدونم که این آپ گرید لازم بوده و بدون اون شغل قابل قبولی پیدا نمیکنم . ( انشاالله چند ماه دیگه نمیام بنویسم که با وجود این مدرک و این بدهی بازم نتونستم کار قابل قبولی پیدا کنم . دعا کنین .)

   در مورد اون برنامه کردیت مدرسه و جوانها و اینها واستون بگم : اینجا یک فرهنگ نازنینی هست که از همون مدرسه ، بچه ها رو برای کمک به اجتماع و همکاری و همیاری و کارهای عام المنفعه تشویق میکنن . هر سال دختر من با همکلاسیهاش چند روز از پاییز رو به پاک کردن چمنهای همسایه های مدرسه از برگهای درخت میگذرونن . یعنی از طرف مدرسه بسیج میشن و از این چنگک های برگ جمع کن ( اسمش چیه ؟ ) دستشون میگیرن و راه میفتن توی خیابونهای اطراف مدرسه با معلمشون که اونم پا به پای بچه ها کار میکنه و هر روز چند تا باغچه رو تمیز میکنن . این براشون کردیت و اعتباری میاره که توی کارنامه ثبت میشه . هر شاگردی باید در طول دوران تحصیلش تا قبل از دیپلم یک حداقلی کردیت داشته باشه و اگه بیشتر داشت که چه بهتر ، چون اگه به یه حد نصابی برسه که من یادم نیست چقدر ، براش بورسیۀ دانشگاه میشه یعنی شهریۀ دانشگاه رو پوشش میده . دختر من از وقتی وارد دبیرستان شده ، با کار در مدرسه قبلی اش و کمک به نگهداری بچه های معلول کودکستانی کردیت جمع کرده . روزهای مختلفی که وقتش رو داره با اجازه دبیرستان میره به مدرسه ابتدائی و راهنمائیش و بعد اتمام ساعات کار از مدیر قبلی برگۀ امضا شده تحویل میگیره و به مدیر جدید میده . 

     دیروز که رفتم اکسلنس سنتر  با همون آقای براون که مسئول برنامه های جوانان بود صحبت کردم و لاینهای احتمالی کارهای داوطلبانه برای دخترم رو بررسی کردیم . دیدم چه برنامه های جالبی برای جمع آوری کردیت دارن . خلاصه قرار شد دخترم خودش با این آقا در تماس باشه و جدولی برای کارش تهیه کنه . این کردیت نه تنها در رزومه اینها و آینده شغلی شون تاثیر خیلی مثبتی داره بلکه از نظر روحی ، جوونها رو علاقه مند به اجتماع و کار خیریه و کار گروهی بار میاره که دیگه لازم نیست من براش تبلیغ کنم . 

    البته حواستون باشه که این کمک ها و حمایتها فقط تا زمانی رایگانه که پی آر دارین یا پناهنده هستین و به محض تبدیل موقعیتتون به سیتی زن دیگه از مجانی بودن درمیاد . 

     کمکهای جانبی در کنار کلاسها و سمینارها هم وجود داره از قبیل نگهداری بچه های شما در طول کلاس و سمینار یا تامین بلیط رفت و آمدتون به کلاس و ...... به علاوه برنامه های تفریحی مثل جشنهای مختلف ، اردو ، پیک نیک ، پات لاک و .....

     خوب از این به بعد همونطور که گفتم تاریخ و مکان و عنوان هر سمینار رو براتون مینویسم به علاوه آخرین اخبار در مورد برنامه های این مرکز . تصمیم دارم برای W.E.S.T و Y.M.C.A و Multicultural Council هم پستهای تکمیلی بذارم . منتظر باشین . 

                                                                        


روز خوش من

     سلام . احوال شما ؟ من که امروز خوبم الهی شکر . بعد مدتها یه روز احساس شادمانی داشتم بالاخره. امروز یه مصاحبۀ آزمایشی داشتیم و من گوش شیطون کر سربلند بیرون اومدم . البته قبل از مصاحبه ، صادقانه بگم خیلی عصبی و مضطرب بودم ولی شخص مصاحبه گر انقدر آروم و مهربان بود که دل منم آروم شد . 

     قطعاً میدونین که اینجا گزینش بر اساس رزومه و مصاحبه است ، یعنی قراره باشه و حالا اگه جایی مثل ایران پارتی بازی و " رابطه ای " به جای " ضابطه ای " گزینش میکنن دیگه اون موردی جداست . از اول ترم یک استاد نازنین و دستیارش افتادن به جون ماها که یادمون بدن چطوری یه رزومۀ آدم حسابی بنویسیم . صد بار نوشتیم و غلط گیری کردن و دوباره نوشتیم تا بالاخره به یه مرحله ای رسید که کارفرما با دیدنش فرار نکنه .


job interview

  

    بماند که ما با امید فراوون هر چی مدرک تحصیلی و سابقۀ شغلی توی کشورهامون داشتیم ردیف میکردیم ولی ته دلمون میدونستیم که اونها اینجا چندان ارزش نداره مگه اینکه یه مدرک و حتماً تجربۀ کانادایی هم پشتت داشته باشی . تازه وقتی کسی به سن من میرسه دیگه مدارک تحصیلی و سوابقش مال بالای ده بیست سال قبل از آب درمیاد و میگن اونها هم به درد نمیخوره !! به هر حال به همین دلایل بود که من همونطور که براتون نوشتم  همینجا مدرک Business Administration گرفتم و حالا هم که دارم دورۀ  ELT  میگذرونم . حالا توی رزومه یه آیتمهای کانادایی نزدیک تر از ده سال دارم که نتونن صاف بندازنش توی سطل آشغال . 



      همۀ اینها رو گفتم که اینو بگم : آقای مصاحبه کننده که شغلش مشاوره در امر مصاحبه ( چه خوش آهنگ شد ! ) بود بعد مصاحبه هم به خودم گفت ، هم توی برگه ام نوشت و هم اومد سر کلاس به استادم و جلوی همکلاسیهام گفت که هر کسی این خانم رو استخدام کنه شانس آورده ! هوراااااااااا الآن دلم میخواد دو هزار بار آهنگ  I'm feeling good  گوش بدم . کی میاد با هم گوش کنیم ؟ 

    میان پرده بگم ؟ الآن پیشو بانو اومده پایین پام نشسته و چنان زل زده به من انگار تا الآن منو ندیده !! هی میخوام تایپ کنم هی سنگینی نگاهشو حس میکنم تمرکزم بهم میخوره . بابا برو بچه ! چکارم داری تو ؟ آخ آخ دیوونه داره دمپاییمو گاز میگیره !! خوب به سلامتی روح خواجه حافظ شیرازی بنده الآن با یک فقره دمپایی در خدمت شمام . یکی شو برد با خودش !

    بعد کلاس هم رفتم مرکز Excellence Center . هفته پیش اونجا یه سمینار بود در باره انواع مدارک و مجوزهای حسابداری در کانادا و روش کسب این مجوزها و ..... که من هم شرکت کرده بودم . بعد از اتمام مصاحبه یک خانم خوش اخلاق هندی یک سری بروشور تبلیغی در باره این مرکز داد دست خارجیها و گفت بدین به هموطنهاتون که بیان مرکز ما . من گفتم اگه بخواین میتونم توی وبلاگم در باره شماها بنویسم که استقبال کرد و قرار گذاشت که امروز برم تا بهم اطلاعات کامل بده . خلاصه ظهر هم رفتم اونجا و با یه بغل بروشور و فلایر اومدم خونه . پست بعدی در باره این مرکز و سمینارها و میتینگها و برنامه هایی که برای تازه مهاجرین میذاره خواهد بود . اونجا با یک خانم ایرانی نازنین هم دیدار کردم که براتون خواهم نوشت .

   میخوام در بارۀ یه مشکلی صحبت کنم که به نظرم خیلی از تازه واردین دارن ، این که آدم تا وقتی که انگلیسی اش به یه مرحله قابل قبول نرسه نمیتونه بروشورهای اینها رو بخونه و درک کنه ، درست میگم ؟ همین مرکز بروشور فارسی هم داره ولی کجا توزیعش میکنه ؟ توی خود مرکز ! یعنی اگه کسی ندونه چنین جایی وجود داره که نمیره اونجا تا بروشور به زبان خودش رو دریافت کنه . مجسم کنین که من به فارسی برای یک کلاس زبان فارسی تبلیغ کنم . خوب اونی که از ژاپن اومده و میخواد فارسی یاد بگیره چطوری تبلیغ فارسی منو بخونه و بفهمه فلان جا کلاس زبان فارسی هست ؟ مهاجری که خیلی در انگلیسی قوی نیست که نمیتونه بروشورهای انگلیسی اینها رو بخونه ، میتونه ؟



     من فکر میکنم این موسسات باید بروشورهای غیر انگلیسی رو در کنار تابلوهای تبلیغاتی شون دست مردم بدن. اولین روزی که وارد کانادا میشین توی فرودگاه بهتون یه سری بروشور میدن که اطلاعاتی در باره موسسات کمک به تازه واردین داره ولی همه به انگلیسی . مبنا بر اینه که مهاجرین زبان رو در یه حدی بلد باشن تا بتونن ویزا بگیرن . خوب درسته ولی کسانی که خانوادگی اومدن چی ؟ پدر خانواده شخص اصلی بوده و تقاضا داده ، اگه پوئن های پدر کامل باشه دیگه نیازی نبوده که دیگران هم مثلاً انگلیسی بدونن . قطعاً همه ما کلی خانواده میشناسیم که فقط درخواست کننده شون انگلیسی میدونسته و بقیه دارن اینجا دست و پا میزنن هنوز . درست میگم ؟  خود من تبلیغ این دورۀ ای ال تی رو توی اتوبوس دیدم . خوب اگه نمیفهمیدم که این تبلیغ در چه مورده ، چه مشکلی از من حل میشد ؟ خلاصه به نظرم که ما وبلاگرها در هر شهر و کشوری که هستیم باید برای موسساتی که برنامه شون کمک به خارجیها و رفع نیازهای اونهاست تبلیغ کنیم . 



     یادم میاد قبل از اینکه بیام به شدت دنبال اطلاعاتی از ویندزور بودم . هیچ سایت فارسی زبانی در باره این شهر چیزی ننوشته بود . همین باعث شد جای خالی چنین مطالبی رو با تمام وجود حس کنم و تصمیم بگیرم خودم یه وبلاگ راه بندازم . فکر میکنم در این سه سال هم تلاشم بی ثمر نبوده و عملاٌ نظرهای دوستان نشونم داده که کم و بیش در معرفی ویندزور موفق بودم . ولی یک توصیه دارم به همه خواننده های عزیزم که لطفاً هر کدوم هر کجای جهان که هستین اگه دسترسی به اینترنت ارزون و سریع دارین و اگه وقت و حوصله دارین ، آستینها رو بالا بزنین و همت کنین و شهر خودتون رو معرفی کنین . والله صواب داره . خدا این دنیا و اون دنیا بهتون عوض بده اگه چهار تا بروشور و آدرس و اطلاعات به درد بخور ترجمه کنین و توی وبلاگهاتون بذارین . 

    میبینی گاهی یه موضوعی توی ذهنت انقدر جا خوش کرده که هر چقدر بیرونش میکنی باز عین فنر برمیگرده میخوره ته مخت ؟ داشتم فکر میکردم خدایا این که مصاحبۀ آزمایشی بود ولی آیا توی مصاحبه واقعی هم میتونم پوئن بیارم یا نه ؟ دعا دعا میکردم که الهی کارفرماهای اصلی که برای شرکتهاشون رزومه میفرستم لهجه شون کانادایی باشه . هنوز که هنوزه با " شنوایی " انگلیسی ام مشکل دارم ( یکی میگفت چرا مینویسی " لیسنینگ " ؟ ) گفتم بابا وقتی میگم با شنوایی مشکل دارم ملت خیال میکنن گوشم سنگینه خوب ! حالا توضیح دادم که متوجه بشین کدوم " شنوایی " منظورمه . خلاصه هنوزم با لهجه ها درگیرم . بعضی از این بنده خداها همکلاسیهام که همگی از کشورهای مختلف هستن هر کدوم یه طوری غلیظ با لهجه های خودشون صحبت میکنن که واقعاً فهم حرفهاشون در اکثر موارد از توانایی من خارجه . خدا به خیر بگذرونه و یه دونه کارفرمای خوش اخلاق کانادایی نصیبم کنه . اگه درست بفهمم طرف مقابل چی میگه در جواب دادن کم نمیارم . ولی اگه بفهمم خوب !

      جهت اطلاع ، بنده دارای شش همکلاسی چشم بادامی از کشورهای مختلف جنوب شرقی آسیا و دو همکلاسی " شب " از زامبیا و نیجریه و یک همکلاسی از هندوستان هستم که به قدرتی خدا هیچکدوم هم با " شنوایی " من رفاقتی ندارن . امروز در خفا از استادم پرسیدم که آیا همونقدر که من با لهجه اینها مشکل دارم ، اینها هم با لهجه من مشکل دارن ؟ گفت من همیشه عقیده دارم که ایرانیها یکی از بهترین لهجه ها رو در ادای کلمات انگلیسی دارن . میگفت شماها فقط در تلفظ  th و w  مشکل دارین ولی گوش ما هم به نوع تلفظ شماها عادت کرده و انگلیسی تون کاملاً قابل فهمه . خودش اعتراف کرد که با لهجه خیلی از شاگردانش مشکل داشته ولی نه با ایرانیها . خوب الحمدالله .

                                         

     این عکسهای چند ملیتی خیلی برای من جالب هستن ، عمق فرهنگ مهاجر پذیر کانادا رو نشون میدن.

    امشب این بروشورهای اکسلنس سنتر رو میخونم که فردا براشون پست بذارم . من سه سال پیش کلاس لینک 6 رو اینجا گذروندم و خیلی راضی بودم . کلاٌ سه تا مرکز رو در ویندزور میشناسم که خودم تجربه کردم و خیلی کمک کردن که دونه دونه واستون شرح میدم . البته قبلاً تا یه حدودی در باره  W.E.S.T و  YMCA نوشته بودم ولی انشاالله سر فرصت بیشتر مینویسم . 

     پیشو دوباره برگشته و به طرز مشکوکی مظلوم شده ! باید برم ببینم چه خبره .....

     رفتم دیدم ، دمپاییم به ابدیت پیوست . خوبه نو نبود وگرنه دلم خیلی میسوخت . علاقۀ غریبی به گاز گاز کردن دمپایی ابری داره . دو لنگه دمپایی جزو اسباب بازیهای دائمی ایشونه که دیگه به همه چی شبیهن الی دمپایی . اگه در دسترس بودن که بودن ، اگه نه به دمپایی شماها هم آویزون میشه . 

فعلاً خداحافظ تا فردا 

    


دوره زبان تخصصی

 

      سلام . اومدم فقط بگم نهضت ادامه دارد   آخه امروز رفتم WEST که مخفف Wemon's Interprise Skils Training هستش و برای دوره ی ELT یعنی زبان  تخصصی ثبت نام کردم . یه دوره چهارده هفته ایه که برای زنان متخصص و تحصیلکرده ( کالج هم قبوله ) مهاجر کلاسهای زبان تخصصی برگزار میکنه  و بعدش انشاالله گوش شیطون کر دیگه کارفرماها برام فرش قرمز پهن میکنن و واسه استخدام من با هم مسابقه میدن

     این موسسه کاملاْ دولتیه و از کف تا سقف همه هزینه ها رو تقبل میکنه . بنابراین تنم واسه شهریه نمیلرزه و دیگه لازم نیست به وام اوسپی که برای دوره ی ‌Business Administration گرفتم چیزی اضافه کنم . آخیش ! یعنی بگو اگه با این دو تا مدرک نتونم یه شغلی پیدا کنم که دو ماهه بزنم رو دست اوناسیس که دیگه هیچ !

     آدرس سایت WEST رو واسه اونهایی که مثل من تابع نظریه معظم " زگهواره تا گور " هستن اینجا مینویسم .

http://www.westofwindsor.com/

647 Ouellette Avenue Suite 201
Windsor, ON Canada
N9A 4J4

Phone: 519.256.6621
Fax: 519.256.3963

      اینجا هم دوره های مختلف به درد بخور داره و هم کمک میکنه که شغل پیدا کنین . ورود برادران ممنوع ! مجلس کاملاْ خواهرانه است ضمناْ اگه خواستین اینجا ثبت نام کنین باید مدارک تحصیل دانشگاهتون رو ارائه بدین . مدارک من ترجمه ایرانه نمیدونم فردا بپذیرنش یا بگن بده خودمون ترجمه کنیم . ببینم چی میشه بعد براتون مینویسم . ضمناْ واسه بچه دارها مهد کودک هم داره .

    مشاوری که من باهاش صحبت کردم خانم Elizabeth Nagy بود که اول خیال کردم ایرانیه و ذوق کردم چون به نظرم اومد که فامیلیش لابد باید " ناجی " باشه . ولی بعد دیدم انگار اروپائیه با یه لهجه سخت و برای من کمی تا قسمتی :) غیر قابل فهم . خدا به دادم برسه . مثلاْ قراره اینجا زبانم " تخصصی " بشه . ولی از این مشکل گذشته ، زن بسیار فهیم و مهربانی بود و خیلی کمک و راهنماییم کرد .

    واسه الآن کافیه . بعداْ بیشتر مینویسم براتون .

     پی نوشت اول: بعد از مدت کوتاهی با یک خانم دیگه به اسم Juan Wang هم آشنا شدم که میشه گفت آچار فرانسه است چون بنده خدا برای همه کار دوندگی میکنه و برخوردش بسیار مهربان و دوستانه است . تقریباً حس میکنم که کارهای دورۀ ای ال تی واقعاً روی دوش تیم دو نفرۀ الیزابت و جوآن میچرخه .

     پی نوشت دوم: اسم موسسه میگه که فقط زنها ثبت نام کنن ولی امروز توی کلاس دو تا آقای " شب " هم بودن . بنابراین تابلوی ورود آقایان ممنوع توهمه بابا . بیایین شماها هم .

     پی نوشت سوم: حالا که مدتی گذشته گوشم به همه لهجه ها عادت کرده .

     پی نوشت چهارم: من واقعاً هم کلاسی های این دوره رو دوست دارم چون همه ما در یک مورد شریکیم ، اونم تلاش تا پای جون برای درس خوندنه . آدمها تا وقتی جوون هستن واسه از زیر درس در رفتن هزار و یک دلیل دارن ولی وقتی پا به سن میذارن واسه سر درس نشستن هزار و یک دلیل دارن که همه اش در یک کلمه خلاصه میشه :  انگیزه . تنها چیزی که یه موسفید نیم قرنی مثل منو وادار میکنه درس بخونم " انگیزه " است که وقتی جوون بودم خدائیش یک دهم هم نداشتم . 

     پی نوشت پنجم: استادها جداً معرکه هستن به خصوص خانمی به اسم Evelyn Washington که استاد درس شغلیابی ماست . خدا خیرش بده که جدی کمک بزرگیه . آدم باورش نمیشه که همین شغلیابی که در ذهن ما به گشتن توی نیازمندیهای روزنامه و اینترنت خلاصه شده ، در واقع چقدر راه و روش و تخصص میخواد . از نوشتن یک رزومه موفق و ساختن کاور درست و درمون بگیر تا تمرین برای مصاحبه شغلی . یعنی رشته هایی که در ذهن ما " رشته " به حساب نمیان در عمل چقدر زیر و بم و چقدر فن و تخصص لازم دارن . این خانم هر هفته یک متخصص موفق در رشته های مربوط به مسائل مالی دعوت میکنه و شنیدن حرفها و تجربه ها و نکات مهمی که این آدمها مطرح میکنن به شنونده کلی ایده و انگیزه میده. معمولاً از متخصصینی دعوت میکنه که خودشون مثل ما مهاجر بودن و شرایطی درست مثل ماها گریبانشون رو گرفته بوده و در یک کلام از صفر شروع کردن و حالا جای پاشون محکم شده . 

     پی نوشت ششم: واحدهای خوبی هم برامون انتخاب شده . چند تا از درسها از طرف سنت کلره و مدرکش هم از همون جا صادر میشه . یعنی در واقع ماها دانشجوی مهمان سنت کلر هستیم . 

آموزش خیاطی و طراحی لباس در ویندزور

   سلام . امروز صبح ساعت ۵ بیدار شدم و دیگه خوابم نبرد و نشستم پای کامپیوتر . نامه هام رو چک کردم . به اخبار روز نگاه کردم و کلی در باره اقتصاد و سیاست و ...دنیا توی دلم نظریه پردازی کردم و به جای سردمداران دنیا تصمیمات مهم و ارزشمند گرفتم و احساس خوشگل " خود سیاستمدار بینی " بهم دست داد . خلاصه تا ساعت هشت که بچه ها و  جناب آقامون بیدار بشن سرم گرم بود .

   ساعت هشت بلند شدم و رفتم سراغ قوری و کتری . یه میز خوشگل ایرانی چیدم که بوی پنیر لیقوانش مستم میکرد . شوهر نازنینم از ایران با خودش چند کیلویی پنیر مورد علاقه ام رو آورده  بود . کنار پنیر هم چند تا پر گردو و نون بربری ( همون عربیه که مزه بربری داره ) و مربای آلبالو  و چایی لاهیجان و .... بعد میگن یه خورده تپل تر نشدی ؟ آخه چرا پنیر میارین برای من بیچاره ؟

 

تا ساعت هشت و نیم دلی - دلی صبحانه چیدم و متناوب به همه غر زدم که زود باشین ، دیرتون شد . ساعت بیست دقیقه به نه بالاخره یکی شون نشست سر میز و درحالی که حالا خودش داشت غر میزد هول هول شروع کرد به هم زدن چایی . شوهرم و اون یکی هم اومدن و سه تایی سریع صبحانه خوردن و بلند شدن که بپرن تو ماشین ولی ............

   گفته بودم یه همسایه پیری داریم که لطف کرد و با محبت بسیار به صورت مجانی آشپزخونه مارو  آب پاشی کرد و " شستوندش " ؟ ( شستوندن = وادارش کنی که شسته بشه    در  پست باران خانگی ) ایشون غیر از هنر وادار کردن دیگران به شست و شو یه هنر دیگه هم دارن . اینکه چون مطمئن هستن که همه ، همیشه بیکارن ، در نتیجه هر ساعتی ، هر کجا که کسی رو گیر بیارن ، تا اسم تمام گربه های زمان بچگی یا تمام نمره هایی که در طول دوران ابتدایی گرفتن یا ماجراهای زندگی  همه خاله زاده ، عموزاده هاشون رو نگن ، طرف رو ول نمیکنن . این تعارفات خاص ایرانی یا همون هندونه تراپی خودم هم باعث میشه که نخوام بهش پشت کنم و با سرعت صد کیلومتر در ثانیه از محل خطر دور بشم . پیر و تنهاست طفلی . چکار کنم ؟

      امروز صبح که همه دیرشون شده بود و هر کس داشت تقصیر رو گردن دیگری مینداخت درو باز کردیم که بریم بیرون ولی یهویی یه نفر از طبقه بالا با صدای بلند گفت good morning و شروع کرد از پله ها پایین آمدن . اگر میتونستم از صحنه فیلم بگیرم میفهمیدین چه کمدی بامزه ای شده بود . شوهرم و دختر کوچکم که جلوی صف بودن یک ثانیه با وحشت به هم نگاه کردن و در حالی که تلاش میکردن دو نفری با کیف و کتاب و .... همزمان از در رد بشن به همدیگه گیر کردن .

     خانم  همسایه چند پله پایین تر اومده بود . من به فارسی گفتم زود باشین . فرار کنین . ولی در کوچکتر از اون بود که باهم بتونن رد بشن . دختر بزرگم پشت در آپارتمان پنهان شد که مجبور نشه سلام و علیک کنه و با چشم و ابرو هی به من اشاره میکرد که : جواب سلامشو بده دبگه !  زود باش تو رو خدا مامان ! اون دو تا بیچاره هم با ترس شاهد نزدیکتر شدن خطر بودن و هنوز در تلاش برای رد شدن از در ،  زور میزدن . هی هم به فارسی جواب دادن رو به همدیگه پاس میدادن . تو بگو ، نه تو سلام کن ، نه خودت بگو !!!  دیگه خانم رسید به دو تا پله آخری و ما هر چهار نفر  هنوز موفق به فرار نشده  بودیم . ناچاری دو تا اولی ها سلام دادن ولی انگار مار نیششون زده باشه با یک یاعلی بالاخره از در رد شدن و به طرف ماشین دویدن .

     خانم با اشتیاق به من نگاه کرد که لابد ببینه امروز درجه تحمل گوشم روی چنده . من در رو پیش کردم و فقط صورتم بیرون بود . دخترم هنوز پشت در بود و کیف به دست منتظر بود من ایشون رو رد کنم . با بی میل ترین صدایی که میتونستم سلام کردم  . خودش داشت میرفت بیرون ولی میدونستم که اگر بذارم حرف بزنه تا ظهر باید بمونم  .  از فرصت استفاده کردم و گفتم مثل اینکه عجله دارین . خوب مزاحم نمیشم و  به محض اینکه داشت میگفت بله دارم میرم بانک ، خداحافظ ، دیگه صبر نکردم و  جواب دادم و درو بستم . پشت در با نگرانی گوش واستادم و مطمئن شدم که رفت و درو بست . بعد دوباره باز کردم و با احساس گناه به دخترم گفتم برو ، تموم شد .

   خیلی احساس عذاب وجدان میکنم ولی هر بار دل به دل این خانم دادن یعنی سه چهار ساعت از کار افتادن .

     دلم هم  واقعا براش میسوزه ها . ولی چکار کنم ؟ به اندازه این بنده خدا وقت آزاد ندارم . بچه هاش بزرگ شدن و زندگی دارن  و به قدرتی خدا ماهی یک بار هم بهش سر نمیزنن که مثلا با مهمونداری سرش گرم بشه . فقط هر روز صبحانه و نهار و شام میره توی خیابون اتاوا و توی پاتوق های همیشگی خودش غذا میخوره و برمیگرده . به سبک زنان این طرف آبی ، زیاد هم اهل کار خونه نیست و شاید سالی دو روز به دو تا دونه و نصفی گلدونش برسه . اینه که ساعات بیکاری اش خیلی زیاده .

     وقتی که زمان داشته باشم بدم نمیاد باهاش حرف بزنم ( ببخشید ، ایشون حرف بزنن و من گوش کنم ) چون برای انگلیسی ام هم خیلی خوبه . سه چهار نسل پیش خانواده اش به کانادا اومدن و لهجه خوبی داره . به نفع منه که به عنوان تازه مهاجر دوستانی با لهجه های درست داشته باشم ولی واقعا از نظر زمان ، فقیر هستم . نمیدونم صبح چه جوری شب میشه . گاهی شبها تا ساعت دو و سه بیدارم که به همه کارهام برسم . هم درس دارم و هم کار خونه و هم کلی کار اینترنتی . اینه که مجبورم بعضی وقتها خودمو پنهان کنم که دلش نشکنه .

    یادمه زمانی که آدم بودم و وقتی برای خودم داشتم که به تفریح بگذرونم دوست داشتم خیاطی کنم . عاشق تکه دوزی و  برودری دوزی و خلاصه النگ دولنگ با چرخم بودم . چرخ نازنینی که ایران گذاشتم و دلم براش یه ذره شده و نمیتونم بیارمش . یکی از عزیزترین تکه های جهیزم بود .

    یکی از خوانندگان وبلاگ در باره وضعیت خیاطی در ویندزور سوال کرده بودن . چند تا  صفحه خوب در این مورد پیدا کردم که براتون میذارم .

  این اولین چرخ خیاطی کامل و به درد بخوری بوده که طراحی شده . انگار مال حدود صد و بیست سال پیشه .

 

       این صفحه ده خیاطخانه برتر ویندزور  به انتخاب مردم رو براتون ردیف کرده  که با تماس با اونها میتونین از قیمتهاشون هم اطلاع  دقیق تر پیدا کنین . من به طور حدودی تحقیق کردم  از دستمزد پنجاه دلار برای یک دامن ساده  تا هزار دلار برای لباس شب پرکار متفاوت بود .

http://www.userinstinct.com/on/windsor/8693029-custom-sewing-alterations.htm  

      این آدرس لیست چند کلاس خیاطی و طراحی در اسکس برای کسب اطلاعات بیشتر . سه تای آخری  کلاس طراحی لباس هستن  . کسانی که دوست دارن طراحی لباس یا به قول هم وطنها " فشن " کار کنن باید دوره های طراحی رو بگذرونن .

http://essex.floodlight.co.uk/essex/courses-classes-lessons/best-dressmaking-courses/qualification/study/region/16180339/220706/100/domain.html

 

این هم یک کلاس  خیاطی در ویندزور

 Windsor 7683 Tecumseh Rd. E

This location offers Beginning & Intermediate sewing classes, Beginning Quilting and Roman Shade/Tab Top Curtain seminars.
Please call    5199741090    for details

    ممکنه کسانی در ایران کلاس خیاطی رفته و مدرک داشته باشن  . این عزیزان اگر میخوان در ویندزور خیاطخانه باز کنن لازمه مدرک همینجا رو هم کسب کنن  . بنابراین باید مدرک خودشون رو ترجمه  قانونی کنن و به کانادا بیارن . اگر مدرکشون اینجا قابل قبول باشه  دوره نهایی یک ماهه خیاطی در موسسات اینجا رو هم میگذرونن و امتحان میدن  و بعد مجوز کار در انتاریو رو به دست میارن .  معمولا مدرک سازمان فنی حرفه ای ایران رو در بیشتر رشته ها قبول میکنن . هزینه این یک ماه به علاوه هزینه های جانبی کسب مجوز در موسسات مختلف متفاوت و بین هزار تا  دو هزار دلار متغیره . اگر دوست داشته باشن در سطح یک طراح  لباس کار کنن حدس میزنم  شاید درآمد بیشتری هم داشته باشن  . بعد از کسب مدرک خیاطی پیشرفته میتونین دوره طراحی هم ببینین .  شهریه کلاسهای طراحی هم در دوره های دو یا چند ماهه حدود ماهی هزار دلار به بالاست . البته در همه این کلاسها لوازم و پارچه با خود شماست .

    

هنوز شغلی ندارین ؟

   

      سلام . وقتی دنبال شغلی میگردین به چه گزینه هایی فکر میکنین ؟ مثلا اگر مدرک مهندسی داشته باشین به دنبال کار در شرکتها میرین یا با مدرک روانشناسی کودک به  بیمارستان اطفال و مدارس و ... سر میزنین . ولی خیلی از کارها که به خود اشتغالی معروف هستن  میتونن از ابتدا با توجه به دانایی و مهارت و سرمایه گذاری خود شما شکل بگیرن . از قبیل خیاطی یا نانوایی یا مهد کودک خانگی و به  قول معروف ریش و قیچی کار دست خودتون میمونه . در بسیاری از موارد وقتی که از همه طرف به بن بست میرسین و کسی شما رو استخدام نمیکنه به این فکر میکنین که ای کاش میشد " خودم " کاری راه بندازم و آقا و نوکر خودم باشم .

     چندی پیش  دوستی در باره سایتی در زمینه شغل یابی یا بهتر بگم شغل سازی تعریف میکرد . آدرس سایت رو گرفتم و تحقیق مختصری انجام دادم . به نظرم سایت مفیدی اومد . تصمیم گرفتم که مشخصات و توضیحاتش رو در وبلاگ بذارم شاید به درد کسی بخوره . البته اطلاعات این سایت مجانی نیست و به صورت ای - بوک  و سی دی ارائه میشه . بنابراین باید برای خریدش پول پرداخت کنین . فکر میکنم با هر کارت اعتباری و یا حسابهای اینترنتی از قبیل پی پال یا آلرت پی قابل پرداخت باشه . به نظرم که با کارت دبیت هم اگر حسابتون تایید بانکی  شده باشه میتونین از این طور سایتها خرید کنین . قیمت اکثر کتابهای این مجموعه  هم  بین بیست تا پنجاه دلاره .

    این سایت  جدا از توضیحات و اطلاعات کامل در باره مشاغل عادی و همگانی به معرفی مشاغل خاصی میپرداره که معمولا به ذهن آدم نمیرسه . مثلا من به شغلی برخوردم که همیشه جلوی چشمم بود ولی نمیدونستم که عده ای از این راه درآمد کسب میکنن . شغلی به نام " فیلم بین " . اگر فکر میکنین منظور منتقد فیلمه در اشتباهین . فیلم بین کسی هست که برای اولین بار فیلمی رو میبینه و شرح و نظر مختصری بر روی فیلم مینویسه و برای معرفی فیلم به مردم  به جراید میفرسته . کار این فرد سبک تر و غیر حرفه ای تر از یک منتقد رسمیه .

     فلسفه وجودی این شغل شاید از دید من ایرانی خیلی ضعیف باشه  . من عادت دارم که مشخصات و  خلاصه فیلم رو که معمولا نوشته خود کارگردانه  توی مجلات سینمایی بخونم و احتمالا اگر در جشنواره فجر شرکت کرده نظرات منتقدین جشنواره رو مرور کنم و بعد تصمیم بگیرم که بلیط بخرم یا نه . البته  این امر یعنی خرید بلیط ، در سالهای اخیر به دلیل رشد قاچاق فیلم و فروش سی دی غیر مجاز و به طور کلی پیشرفت تکنولوژی که باعث حضور سینما در اتاق نشیمن منزل شده ، در حال عقب نشینی به نفع جیب سی دی فروشها و سایتهای پخش فیلم هست . ولی به هر حال وجود کسانی که فیلم رو دیده باشن و در باره اون اطلاعات اولیه ای به بیننده مشتاق بدن و برای فیلم مشتری جذب کنن چنان مهمه که بانی خلق چنین شغلی شده .

    از موضوع دور نشم . برای هر شغل یک ای ـ بوک نوشته شده که در اختیار خریدار قرار میگیره . در این ای ـ بوک شما از الف تا یاء پایه ریزی و انجام شغل مورد نظر رو میبینین . اینکه برای انجام این شغل چه مهارتهایی لازم دارین و این مهارتها رو از کجا میتونین  کسب کنین . مرحله بعد خرید یا حتی اجاره لوازم و مکان و .... . در مرحله آخر چگونگی جذب مشتری . یعنی از ابتدا تا انتها ذهن شما رو ساپورت میکنه و بهتون ایده و راه حل نشون میده .

     مثلا شغل آژانس مسافرتی : از اول چه نیازهایی دارین و چه مهارتهایی باید کسب کرده باشین .  از مکان گرفته تا نرم افزار واجب کامپیوتری . برای مکان چندین حالت رو بررسی کرده که دارای نمایندگی یک آژانس باشین یا خودتون فی البداهه یکی باز کنین یا در آژانس کسی کار کنین  یا ....  حتی اینکه برای مجوز این کار باید به چه کسانی در کدام سازمانها و ادارات مراجعه کنین و چه مدارکی همراه ببرین  .

    با انتخاب شغل مورد نظر از روی لیست ، نمونه هایی از صفحات ای ـ بوک اون شغل براتون نمایش داده میشه که ببینین آیا این شغل مطلوب  و در توانایی شما هست که کتابش رو بخرین یا نه .

     این هم آدرس سایت :  

   http://www.fabjob.com 

      به هر حال موردی نمونده که مطرح و بررسی نشده باشه . این صفحه هم مربوط به راه اندازی آژانس مسافرتیه  . سر بزنین ، متوجه میشین که چقدر کامل و عالی بررسی کردن و توضیح دادن .

  http://www.fabjob.com/travelconsultant.asp  

پیش نیاز مشاغل خدماتی در کانادا

 

     سلام . دیشب نامه ای داشتم از یکی از خوانندگان که در باره امکان باز کردن آرایشگاه یا نانوایی در ویندزور سوال کرده بودن . اگر چه که جواب به این سوال اصلا در محدوده کاری وبلاگ من نیست ولی از آنجایی که ممکنه این سوال و مشابهات آن در ذهن خیلی ها باشه من یک تحقیق کوتاه انجام دادم و نتیجه رو برای همه میذارم . امیدوارم که به دردتون بخوره .

     مثلا در باره نانوایی . اولا همونطور که قبلا هم بارها گفتم اینجا حتی اگر تصمیم داشته باشین که کارگر نظافتچی هم بشین باید یک دوره کوتاه ببینن و بعد شروع به کار کنین تازه اونهم به صورت والنتیر . دیگه این وصیتها رو قبلا کردم و تکرار نمیکنم . منظورم دانستن زبان و داشتن هزینه مدتی زندگی و ... که قطعا خوانندگان ثابت وبلاگم گوششون از این حرفها پره . بریم سر اصل مطلب .  از کجا تحقیق کنین و چطور شروع کنین ، براتون آدرس سایتی رو پیدا کردم که مربوط به همین موضوعه .

    این سایت به شما به طور دقیق نشون میده که مثلا نانوایی به چه مدارک و تخصصی نیاز داره و آیا استان محل اقامت شما کشش این شغل رو داره یا نه . اینکه در سال ۲۰۰۹ مردم در استانهای مختلف چقدر از نانوایی درآمد داشتن و امسال اصلا شغل نانوایی در این استانها موجود هست یا نه . اینکه به یادگیری چه دروسی نیاز دارین ، از مدیریت کسب و کارتون گرفته تا پخت نانهای مختلف و بهداشت کارگاه و .... . یعنی اگر با سازمان فنی حرفه ای در ایران آشنا باشین متوجه میشین که دقیقا مثل دوره های خبازی  فنی حرفه ای  خودمون و در سطح فوق دیپلم یا تکنیسین نانوایی آموزش خواهید دید . معمولا بعد از اتمام دوره آموزشی ، خود موسسه به شما مراکز کاریابی مورد نیازتون رو معرفی میکنه . دقت کنین گفتم " مراکز کاریابی " نه شغل آماده .

    شروع به کار داوطلبانه یا Volunteer در بعضی از رشته ها مثل بهداشت پوست اولا نیاز به دیپلم داره که باید ترجمه رسمی دادگستری کنین و اگر  نمره ها تون پایین  باشه و اینجا لازم بدونن  دوباره شما رو به کالج میفرستن که بعضی دروس مثل زیست شناسی و شیمی  رو مجددا بگذرونین و دیپلم استان رو بگیرین . مگر اینکه نمرات دیپلم شما براشون قابل قبول باشه . در باره زبانتون هم اگر مدرک معتبر مثل تافل یا آیلتز دارین که هیچ وگرنه باید اینجا امتحان بدین و دوره ببینین . به هر حال بعدش تازه دوره اصلی رشته دلخواهتون شروع میشه .

در مورد نانوایی به این صفحه مراجعه کنین

http://www.workingincanada.gc.ca/report-eng.do;jsessionid=8B30D889D5C2EB39F0F1FAAB4DB14C9C.imnav2?action=final&area=8848&display=complete&noc=6252

    این سایت به شما مراکز آموزشی یا تبدیل و ارزیابی مدارک قدیمتون رو هم معرفی میکنه . اگر از خود ایران مدرک فنی حرفه ای داشته باشین خیلی خوبه . به شرطی که ساعات آموزشی تون لااقل معادل چهار سال ارزیابی بشه و درست مثل دیپلم دبیرستان ممکنه  لازم باشه بعضی از دروس رو دوباره بگذرونین ولی به هر حال مقداری جلو میافتین .  هزینه این کلاسها هم متفاوته . از ترمی ۵۰۰ دلار تا ۱۵۰۰ دلار و بسته به ابزار و  مواد لازم برای آموزش متغیره . مثلا دوره آرایش و پوست و مو گرانتر از نانوایی در میاد .  معمولا هر دوره  هم حداقل دو ترم  یک ماهه میطلبه . البته موسساتی هستن که به افراد دارای کارت PR وام میدن ولی بازپرداخت وام دورنمای شیرینی نیست . بنابراین بهتره که هزینه این کلاسها رو خودتون داشته باشین .

   در مورد سلمانی یا آرایشگاه هم به این صفحه مراجعه کنین .

http://www5.hrsdc.gc.ca/NOC/English/NOC/2006/QuickSearch.aspx?val65=6271

   به طور کلی این سایت به شما کمک میکنه که دنبال هر شغلی که هستین ، اطلاعات مفید و کاربردی رو به دست بیارین و بتونین برای آینده خودتون یه دورنمای کلی تاسیس کنین . تمام مشاغل خدماتی که به فکرتون برسه مثل خیاطی یا بچه داری یا پرستاری از سالمندان یا  نظافت منزل یا.... در این سایت پیدا میشه .

    البته در هر حال کسانی که به دنبال مشاغل خدماتی هستن ممکنه بتونن بدون مدرک هم کاری پیدا کنن ولی در این حالت " اگر شغلی پیدا کنن "  کف دستمزد بدون امکانات اضافی نصیبشون میشه . یعنی چندان تفاوتی با " شغل سیاه " نداره . در هر کجای دنیا که باشین در مقایسه با دیگرانی که مدرکی برای اثبات توانائیهاشون ندارن شما برنده هستین اگر یک تکه کاغذ ناقابل داشته باشین که روی اون  اسم و عکس شما باشه و مشخص کنه که دوره ای دیدین و میتونین کاری برتر از دیگران انجام بدین ، چه در ایران ، چه آفریقا و چه سیاره مریخ . باید یه یا علی بگین و بچسبین به کلاس و مدرک مورد نیاز رو کسب کنین . اینطوری رزومه بهتر و قابل قبول تری مینویسین و به کسب درآمد میرسین .  یادتون باشه که زندگی مبارزه است .

 

   

تجربه کاری

     سلام . توی پست قبلی گفتم که براتون در مورد تجربه کاری در کانادا و شغل یابی مینویسم. وقتی دنبال شغل  توی ایران هستین تمام آگهی های نیازمندیها کارمند با تجربه میخوان . همه دنبال دو سه سال تجربه کاری در همون رشته مورد نظر هستن . اینجا هم همینطوره.

 

    همون دوستم که براتون گفتم رفته بود ونکوور و هنوز شغلی نداره مشکلش همینه .  صاحب کارهای اینجا یه جمله کلیدی دارن :  " تجربه کاری در کانادا چی داری ؟ " حالا شما ده سال هم توی ایران کار کرده باشی ، اینجا قبول ندارن و کار در کانادا رو میخوان . خوب کار در کانادا چه راهی داره ؟ وقتی به شما کاری نمیدن چه جوری تجربه در کانادا ازت میخوان ؟ آهان . تنها راهش  " کار داوطلبانه " است .

    اینجا رسمه که  "همه " در  شروع کار مدتی که معمولا بین ۲ تا ۶ ماه طول میکشه مجانی کار کنن . آره میدونم خیلی زور داره ولی خوب چه کنیم ؟ مدلشه . صاحب کار میخواد ببینه که شما به دردش میخورین یا نه . پس باید کار کنین و خوب هم انجام بدین که توی خواستگاری قبول بشین . اما این حسن رو داره که اگه قبولتون نکنه لا اقل حالا سابقه کاری در کانادا رو دارین و برای درخواست بعدی یه چیزی تو چنته تون هست .

    

    همه مجبورن پی این دوره داوطلبانه رو به تنشون بمالن . من که ندیدم کسی بدون این دوره کار پیدا کرده باشه . بهتون بگم حتی تحصیلات بالا در ایران هم نجاتتون نمیده . اینجا باید مدارکتون رو بدین ارزیابی کنن که جوابش گاهی یک سال طول میکشه تا بیاد . بعد بهتون میگن که مثلا شما که پزشکی باید دو سال دیگه اینجا درس بخونی که با پزشکی اینجا آشنا بشی و مدرکت از نظر ما قابل قبول باشه . هر رشته ای که توی ایران خونده باشین این دوره up grade رو میخواد . بعد گذروندن دوره هم طبیعتاْ هر موسسه و کالجی باشه ازتون امتحان میگیرن که بسیار کامل و سنگینه . بعد اگر توی امتحان قبول بشین تازه میتونین دنبال کار بگردین و باز هم باید  " داوطلبانه " شروع کنین . بنابراین باید مهارت و توانایی و علمتون رو اثبات کنین . این هم زمان میبره و هزینه های سنگینی داره .

    هم up grade هزینه میخواد و هم گذران زندگی در این دوره که درس خوندن وقتی برای هیچ کاری نمیذاره . خیلی ها با بودجه ای معادل زندگی دو سال میان که وقتشون برای گذروندن کلاسها آزاد باشه . بعضی ها فکر میکنن اگر توی لیست مشاغل مورد نیاز کانادا ، شغل خودشون هست پس  قراره که زیر پاشون فرش قرمز بندازن و با عزت و احترام ببرن مثلا مهندس ناظر ساختمان  یا جراح متخصص قلب بشن . نه . این خبرها نیست . اون مشاغل مورد نیاز هست ولی باید ثابت کنین که میتونین از پس اون شغل بر بیاین . پس هم مدرکتون رو میخوان و هم تجربه کاری . هر دو هم به سبک و سیاق کانادا .  در نتیجه فرمولش این میشه :

  مدرک up grade شده + تجربه کانادایی + هزینه لااقل دو سال زندگی بدون کار = آرامش و موفقیت .

    دایی نازنینی دارم که آمریکا زندگی میکنه . بیست و اندی سال پیش ازش پرسیدیم اگه تصمیم بگیریم که بیاییم آمریکا میشه یا نه  ؟به شوهرم گفت زمانی بیا که پول یه خونه و یه ماشین رو داشته باشی . فکر کنین که اگر کاری نداشته باشین چه جوری از پس کرایه خونه بر میاین ؟ ولی اگر یه خونه نقلی کوچولو توی بغلتون باشه و یه ماشین ارزون زیر پاتون ، حالا لا اقل فقط غصه شکم میمونه که با نون خالی هم سیر میشه  و هزینه های عادی و غیر قابل حذف مثل قبوض و بیمه و ...و سر فرصت و آرامش هم به درستون میرسین . البته در مورد مخارج منزل هم نکاتی هست که بعدا براتون میگم .