من و ننه سرما

   

     سلام . اومدم عذرخواهی کنم  . سرم خیلی شلوغه . خودم از خودم خجالت میکشم که نمیتونم مطلبی بنویسم . هرچی به آخر دوره نزدیک میشم درسها سخت تر و سنگین تر میشن . آخه فکر کنین ، مثلاْ کتاب KEY ACCOUNTING PRINCIPLES مرحله دوم ، نوشته Neville Joffe رو که 450 صفحه است باید در دو هفته تمام کنم و امتحان بدم . این انصافه ؟ بگو آبت نبود ، نونت نبود ، سر پیری معرکه گرفتنت چی بود ؟ حالا خوندنش یه طرف و بارکشی هر روزه ی کتاب نیم تنی با یه work book همون هیکلی در قطع بیلبرد رو چکارش کنم ؟ اونم با اون لباسهای خیلی راحتی که همیشه تنمه .نیست که توی هونولولو زندگی میکنم ، میتونم با یه تا پیرهن حریر برم بیرون .

صد رحمت به قطب شمال

     منو مجسم کنین صبحها در حال رفتن به کلاس این شکلی : دو تا شلوار روی هم ، دو تا گرمکن و یه پلوور هم طبقه بالاش ، یه جوراب کلفت و یه ساق گرمکن ، یه کاپشن که صد رحمت به کاپشن اسکی ،همچین که عین جاهل های قدیم بسکه بازوهام کلفت میشه نمیتونم دستهام رو درست آویزون کنم و بالا میمونن بعلاوه یه دستکش پدر مادر دار ، کلاه کاپشن تا منتهی الیه پیشونی پایین و دور کلاه کاپشن هم  یه شال کلفت پشمی تا منتهی الیه دماغ ، بالا . حالا به این مجموعه ی بقچه پیچ اضافه کنین : یه کیف زنانه به صورت مایل به بنده آویزون و یک چمدون که قادر باشه کلی کتاب و دفتر و دمبک دستک کلاس اکابر بنده رو حمل کنه هم دستم . کی ماجرا خیلی سوزناک میشه ؟ وقتی مجبورم تلاش کنم طوری نفس بکشم که شیشه عینکم بخار نگیره . از  اون سوزناک تر میخواین ؟ از یه جایی نمیدونم کدوم جیب  این بقچه متحرک گنده صدای زنگ موبایل بیاد !! تازگی متوجه شدم که موبایل با دستکش هیچ میونه ای نداره . باید درش بیارم تا کلیدهاش کار کنه یعنی با دستی که نداری شال رو بکش پایین و با دندون دستکشو دربیار و اگه هنوز یارو قهر نکرده گوشی رو بذاره تو میتونی جواب بدی به شرط اینکه قبلش دستکشها رو فشار داده باشی در اولین جیب دم دست . اگه جیب خالی موجود نبود میتونی موقتاْ لای دندونهات نگهداری و به جای سلام بگی هلام . تجسم بامزه ایه ؟ مدیونین اگه بخندین .

 

دلمون خوشه رودخونه داریم !!

     خلاصه اینکه شرمنده . انشاالله سرم خلوت میشه و میام پست جدید میذارم . من دوست ندارم چراغ این خونه خاموش بشه . ولی شماها هم اینترنت ندارین که سراغ من بیایین . آمار وبلاگ نشون میده که مراجعه از ایران خیلی کم شده . چه کنیم ؟ فعلاْ باید تحمل کنیم و دعا کنیم که هر چه زودتر " بیماری "  اینترنت طفلکی ایران درمان بشه . خداحافظ

     

برف . برف . برف

 

برف می بارد

          برف می بارد به روی خار و خاراسنگ

                                                   کوه ها خاموش

                                                                    دره ها دلتنگ

    سلام . صبح به خیر . نمیدونم چطور شده که این شعر انقدر توی ذهن من جا خوش کرده . هر وقت که برف میاد و هوا ابریه و رفت و آمد ماشینها توی خیابون کمه ، من یاد این چند خط میفتم . هم سن و سالهای من یادشونه که این مال شعر آرش کمانگیر بود که فکر کنم نوشته کسرائی بود و توی کتاب درسی پنجم ابتدائی جا خوش کرده بود . من عاشق این شعر بودم و با دل کوچولوی یه دختر دوازده ساله وقتی به این قسمت میرسیدم اشک از گونه هام سرازیر میشد :

              درود ای واپسین صبح

                                   ای سحر بدرود

                                                      که با آرش ترا این آخرین دیدار خواهد بود

      هوا واقعا لایق همه بد و بیراههای دنیا شده . من از سرما بدم میاد . جناب آقای شوهر نازنین درست برعکس من عاشق هوای خنکه . وقتی برف داره نرم نرمک میاد تازه هوس میکنه بره پیاده روی . این کانادا اومدن واسه هر کی بد بود واسه ایشون خوب بود . هر بار که میره برفهای جلوی درو پارو کنه غیبش میزنه . خیلی که خسته بشه میشینه روی راحتی دم در و به عنوان جایزه کار نیک پیشاهنگی یه لیوان چایی یا شیر گرم تحویل میگیره و میزنه تو رگ . گاهی حتی با خوندن چند صفحه ای کتاب ، ماجرا رو طولانی تر هم میکنه . من هم از پشت شیشه به برف و قندیلهای آویزون شیروونی و ملت بقچه پیچ نگاه میکنم و به خودم میبالم که زن یه رستم قدر قدرت و شجاع الدوله شدم که حاضره با موجودات ترسناکی به اسم برف دوستی کنه .

    هواشناسی چند بار اعلام کرده بود که یک جبهه هوای سرد دوباره داره میاد به طرف ما و من از قبل تمهیدات لازم رو انجام دادم . دو سه کیلو شلغم و نارنگی و پیازچه و آماده کردن همه لباسهای گرم و غرغر همیشگی در باره درجه هوای فرنس . خودتون میتونین حدس بزنین که بین من و شجاع الدوله همیشه در باره درجه فرنس یک صحبتهایی !!!! هست .

    دیروز یکی از دخترها باید برای درسش چند تا عکس از برفها میگرفت . دو تائی شال و کلاه کردن و رفتن بیرون . من مثل همه مادرهای دنیا واسشون نگران بودم که خوب پوشیدن یا نه و مدام سر تا پاشون رو چک میکردم . جناب شجاع الدوله هم از فرصت استفاده کرد و جهید بیرون . سه تایی با هم از برف بازی لذت !!!!! بردن و برگشتن داخل .

    من که یادم نیست ولی احتمال میدم تعداد دفعاتی که در طول عمرم آدم برفی درست کرده باشم به انگشتان دست نرسه .

    هفته پیش بچه ها در یک اقدام خیرخواهانه خارق العاده واسه مادر بیچاره شون چند جفت ساق - گرمکن خریدن و نجاتم دادن . باور کنین حتی شبها هم درشون نمیارم .بگو نونت نبود ، آبت نبود  ، کانادا اومدنت دیگه  چی بود . زمستونها به خودم فحش میدم که چرا تهران گرم و نازنین رو ول کردم و اومدم قطب شمال و تابستونها از ذوقم با دمم گردو میشکنم .

    خوب غرغر بسته . درد دل کردم . دیگه بریم سر اصل مطلب :

    برای خرید پارو میتونین هم به کاسکو سر بزنین و هم به هوم دپو که آدرسهاشون رو قبلا چند بار نوشتم . قیمتش از پونزده دلار تا سی و پنج دلار بسته به سایز و جنس تغییر میکنه .

    شجاع الدوله میگه بنویس بهتره سرش  تیغه فلزی  ولی جنس خودش پلاستیکی باشه . میگه اصلا خیال نکنین که میشه شب بخوابین و فردا صبح پارو کنین . اگر بذارین برف سنگین بشه و ملت روی اون راه برن دیگه نمیتونین پارو بزنین چون کوبیده و فشرده میشه . باید چند بار در طول بارش برین بیرون و دست به کار بشین که تا لایه های نازکش سنگین نشدن بتونین پاکشون کنین .

   اینجا  در حریم خونتون باید مراقب جان عابران پیاده باشین . اگر روی یخ و برف پیاده روی شما سر بخورن  و خدای نکرده  اتفاقی براشون بیفته میتونن از شما شکایت کنن و  ماجرا رو به دادگاه بکشونن .

    تا جایی که میتونین از نمک استفاده نکنین . میگن پدر جد پیاده رو میاد جلوی چشمش . ما نریختیم و مطمئن نیستم . تحقیق کنین . شاید این نمکهایی که میفروشن برای این کار ساخته شده و خرابکاری که نمیکنه هیچی تازه به پیاده رو ویتامین هم میرسونه . چه میدونم ننه .

    خوب دیگه برم به کار و زندگیم برسم .

بریم آدم برفی بسازیم

      سلام . یه خبر خوب : بر اساس جدیدترین آمار رتبه بندی دانشگاههای کانادا ، دانشگاه ویندزور بر اساس امور تحقیقاتی و تنوع رشته های کارشناسی و ارشد ، بین پنجاه دانشگاه در کانادا ، رتبه هشتم رو به دست آورده . اینم آدرسش :

   http://www.iranto.ca/Fa/index.php?option=com_content&view=article&id=5107:the-top-universities-in-our-medical-doctoral-comprehensive-and-undergraduate-categories&catid=63:immigration-study-news&Itemid=146

      آقا سرما اومد . داریم میلرزیم اساسی . دیشب دما " احساس " منفی یک درجه داشت . بهتون گفته بودم که اینجا باد باعث میشه که دما کمتر از اونی که دماسنج نشون میده به نظر بیاد . خلاصه پالتوها رو از انباری درآوردیم .

 

        

   

      کریسمس مهمون دارم . یه دخترخاله نازنینی دارم که قراره از آمریکا با خانواده اش به اینجا بیان . پارسال کریسمس خیلی بهمون بد گذشت . هیچکس رو نمیشناختیم و با کسی رفت و آمد نداشتیم . از شما چه پنهون که به خاطر صرفه جویی به مسافرت هم نرفتیم  . پونزده روز تمام توی خونه نشستیم و مگس پروندیم . بچه ها رسما به مرحله " دق " رسیده بودن . ولی امسال دیگه عروسیه . سرمون گرم و دلمون شاده .

      چندی پیش داشتم برای مدتی که با هم خواهیم بود برنامه ریزی میکردم . برنامه دیدار از نیاگارای یخزده که حتما توی جدولم هست . این عکس ها دیدن داره . باورتون میشد که نیاگارا با اون عظمت یخ بزنه ؟ فکر کنین که هوا چی بوده که تونسته نیاگارا رو از کار بندازه !!!!! یخ کردم .

Frozen Niagara Falls 

 به دنبال مراکز تفریح زمستونی گشتم و چند تایی در اطرافمون پیدا کردم که دیدم بهتره برای شما هم بنویسم .   خود ویندزور خیلی برف نداره . بیشتر سوز و سرما و یخ بندان آزار میده . پارسال براتون نوشتم و فیلم هم گذاشتم که چطور رودخونه دیترویت یخ زده بود . ببینیم امسال خدا چی برامون توی آستینش داره .  

                               

 

    اینم ویندزور نازنین خودمون در زمستون پارسال .

   

   

     در بعضی از نقاط شهر مثل این یکی عکس که مربوط به خیابان چتم در دسامبر سال قبله ، مکانهایی برای پاتیناژ ساختن . با ریزش برف و باران در سرمای زیر صفر هوا  ، خیلی زود سطحش یخ میزنه و برای پاتیناژ آماده میشه . به صورت رایگان هم برای همه قابل استفاده است . من در خیلی از پارکها و میادین چنین مکانهایی رو دیدم . لازمه  بعضی بازیهای زمستونی معمولا اختلاف سطحه . هر جا که تل و تپه ای وجود داشته باشه میشه تیوب سواری راه انداخت . مثلا پارک مالدن منطقه ای برای این تفریحات داره . یه سری بزنین . بد نیست .

                           

  

     

      به فاصله دو ساعت از ویندزور در لندن یک مرکز تفریح زمستانی خوب به اسم  Boler Mountain  هست که هم برای تیوب سواری و هم اسکی امکانات داره . قیمت بلیط ورودی هم بین ۱۵ و ۳۵  و بسته به سن شما و زمان  متغیره .  

                                        http://www.bolermountain.com/index.php

                                  

                        

      

                                   

     کمی دورتر در کیچنر یک پارک به نام Chicopee Tube Park وجود داره که باز برای تفریح خانوادگی بسیار عالیه . قیمت بلیط بسته به سن و ساعت و روز ، بین ۸ و ۲۶ دلار متغیره . فاصله این پارک تا ویندزور سه ساعته .

 http://www.chicopeetubepark.com/

        

     البته با توجه به اینکه جنوب انتاریو گرمترین منطقه ی  کاناداست نمیشه ازش انتظار بیشتری داشت . بنده خدا تمام تلاش شهر ما و اطرافش  برای ورزش و تفریح زمستونی به همین ختم میشه . هر چقدر از ویندزور دورتر و به مناطق کوهستانی نزدیکتر بشین طبعا مراکز " گوله برف بازی " بیشتر میشن . اگر حوصله و بودجه و زمان  دورتر رفتن دارین ، بسم الله . این آدرس سایتهاییه که به دردتون میخوره . خوش بگذره .

   http://www.ontariotravel.net/TCISSegmentsWeb/info/ont2/WinterAdv/Tubing/?language=en

http://www.skicanada.org/

http://www.vacationscanada.travel/packages/winter.aspx

 

       پی نوشت : این جدیده . تازه پیداش کردم .در شهر نیاگارا فالز قرار داره و پارک ورزشهای زمستونیه . این پارک در اصل برای استفاده در تابستان ساخته شده . یعنی ملت برای فرار از آفتاب و خنک شدن جانانه به این پارک رو میارن .  این هم آدرسش :

http://www.snowparkniagara.com/

   قطعا زمستان هم بازه و میتونین استفاده کنین .

 

Red Bull Buttercup Niagara Fall

    فاصله ما تا نیاگارا هم حدود چهار ساعته . قیمت بلیط ورودی این پارک بین ۵ تا ۱۵ متغیره ولی باید برای هر بازی جداگانه بلیط بگیرین . مثلا کرایه  snow board حدود ده دلاره . 

    ننه سر و کله تو خوب بپوشون  ، میچایی ها  . گفته باشم .  

   راستی این برفها توی تابستون  زیر آفتاب ، آب نمیشن  ؟ اصلا برفن یا دکور ؟ باید  هوا که گرم شد خودم  برم  ببینم چه خبره .  

 

 

در انتظار برف

     سلام. از بچگی عادت داشتیم که اگه هواشناسی اعلام میکنه فردا هوا آفتابیه ، حتما با چتر بریم بیرون. سالهای اخیر دیدیم که با پیشرفت تکنولوژی و اختراع اینترنت و ماهواره و.... بالاخره میشه به اعلام هوای روز بعد اعتماد کرد. ولی هنوز هم به اخبار مربوط به چند روز بعد شک دارم. هواشناسی شهر ما اعلام کرده که تا آخر این هفته برف میاد. اولا نمیدونم که درسته یا نه. بعدا بهتون خبرمیدم. ثانیا که کاش غلط باشه . به نظر شما زیادی زود نیست ؟ منظورم اینه که بابا هنوز تو پائیزیم. آخه کو تا زمستون ؟ چه کنیم . وقتی خربزه میخوریم ، پای لرزش هم باید بشینیم. اگه تهران گرم و نازنین رو ول کردیم و اومدیم اینجا ، باید سرماش رو هم قبول داشته باشیم . برامون دعا کنین لطفا.

پی نوشت : نه بابا به دو هفته بعدش هم میشه اعتماد کرد . کاملاْ دقیقه .

آب پاک

     سلام صبحتون بخیر. نمیدونم این روزها چه ساعتی از خونه بیرون اومدین . دیدین که چقدر هوا  خوبه ؟ ما دیروز جو گیر شدیم و گفتیم بریم کنار ساحل دریاچه و آب رو تماشا کنیم. آقا رفتیم و دست از پا درازتر برگشتیم. حالا میگم چرا.

     من اولش دلم میخواست که خونه استخر دار بگیریم . بعد مدتی با ارشادهای شوهر عاقلم به این نتیجه رسیدم که نگهداری استخر کار حضرت فیله و باید از خیرش بگذریم. تعجب هم میکردم که بابا این ملت مثل ونیز دائم توی آبن . شهرشون پر از رودخونه و دریاچه است . دیگه استخر میخوان چکار. دیروز جواب سوالم رو گرفتم. آخه تا به حال از نزدیک در یاچه رو ندیده بودم. چنان کثیف بود که صد رحمت به استخر پارک شهر. نمیدونم شاید جای تمیزی هم داره و من خبر ندارم. ولی فکر نمیکنم. رودخونه هارو که نمیدونم. ولی دریاچه سنت کلر که اینطوری بود .

    شاید آبهای تمیزتری هم داشته باشه ، فعلا که ندیدیم. تا بعد خداحافظ

هوای سرد

        سلام. نمیدونم سرمایی هستین یا گرمایی. ولی بهتون بگم اگه لباس گرم با خودتون نیارین حسابتون با کرام الکاتبینه. الآن که هنوز زمستون نشده و برف نیومده ما داریم میلرزیم چه برسه به بعد. ما تمام لباسهای زمستونیمون رو از تهران آوردیم وگرنه مجبور بودیم که اینجا بخریم.

     البته اینحا خیلی گرون هم نیست . مثل مملکت خودمون همه رقمی پیدا میشه. ولی موضوع اینه که وقتی تصمیم به اومدن گرفتیم نمیدونستیم که میتونیم بمونیم یا نه. شوخی نیست . آدم نمیتونه همه پلهای پشت سرش رو توی سوت ثانیه داغون کنه و یا علی مدد. من چه میدونم که فردای من اینجا چی میشه. بنابر این هیچی رو توی ایران نفروختیم. دوست نداشتم تمام زندگی ۲۰ ساله ام رو به راحتی به مفت بفروشم و پولش رو بیارم جایی که برام هندوونه در بسته است. شاید نتونستیم و برگشتیم. چه خانواده ها یی  میشناسم که زندگی رو آتیش زدن و اینجا هم چون بی تجربه و آگاهی اقدام کردن پولشون به باد رفت و  به بن بست خوردن و حالا نه جون موندن دارن و نه توان برگشتن .

     من و شوهرم تصمیم گرفتیم که فقط در حد یه زندگی خیلی ساده پول بیاریم و اگه مطمئن شدیم که موندنی هستیم اونوقت برگردیم و یه فکری برای زندگی ایرانمون بکنیم. در نتیجه تا جایی که میشد از تهران با خودمون رخت و لباس لازم رو آوردیم که اینجا نخریم. به هر حال فعلا که شوهر من شغل و درآمدی نداره باید پس انداز ریالی رو به دلار تبدیل کنیم و خرج کنیم که فاجعه است. بچه ها هم با این استراتژی نظامی موافقت کردن .

     حرف از کجا به کجا کشید...... صحبت هوا بود . من که از سرما مینالم ولی ویندزور از شهرهای اطرافش چند درجه گرمتره. نقشه رو نگاه کنین . انگاری شیرجه رفته تو خاک آمریکا. به نظرم جنوبی ترین نقطه کاناداست . من جغرافی دان نیستم ولی فکر کنم همین باعث میشه از بقیه جاهای اطرافش گرمتر باشه. هواش مثل تبریز و اردبیل خودمونه با چاشنی یه باد تند و سوز دار. اگه دما ۵ درجه بالای صفر باشه اون باد که گفتم احساس صفر درجه رو به آدم میده.اختلاف آفتاب و سایه اش هم خیلی زیاده. به هر حال لباس گرم یادتون نره.                                           ۲۵ مهر . ۱۷ اکتبر