طلسم شکست
براتون گفته بودم که به قول اینجائیها " Bell is hell " ؟ درد ما هم همین بود . ما ها بعد از اینکه فهمیدیم این جناب " بل " چه بلای عظیمیه رفته بودیم و تا جایی که میشد هرچی اسم " بل " تو شناسنامه و دفتر بسیج و خلاصه بساطمون بود پاک کردیم . خط تلفنمون هم با حفظ شماره به بروکر " کل کام " منتقل کردیم . مدتی هم خیلی خیلی خوش بودیم و به همه هم سفارش میکردیم که بیایین از " کل کام " پکیج بیگیرین که به نفع هر دو تا دنیای شماست . زمان اسباب کشی هم خیال میکردیم که تنها مسئله اینه که به " کل کام " خبر بدیم که بیایین خطوط رو به خونه جدید ما منتقل کنین .

اولا" که بعد از اسباب کشی با اینکه از یه هفته قبلش بهشون خبر داده بودیم باز یه هفته طول کشید که بیان . در طول این یه هفته هم هر چی کارمند داشتن ، نفری یه بار زنگ زدن که مطمئن شن که ما سیمها رو درست وصل کردیم و کار نمیکنه یا نه .
بعد از یه هفته وقتی دسته جمعی مطمئن مطمئن شدن که سیمها درست وصله بالاخره راضی شدن که یه نفر بیاد و شخصا ببینه که سیمها درست وصله یا نه !!!
این یه نفر خاص تشریف آورد و کلی دست به چانه ایستاد و بعد از تفکرات عمیقه به این نتیجه رسید که ما راست میگفتیم و اتصالات درست بوده و مشکل از جای دیگه ای بوده .
بعد رفت تمام خطوط رو از بالا و پایین جعبه کنتور چک کرد و سری هم به بیرون خونه زذ و دور خونه طوافی هم کرد و اومد اطلاع داد که کابلهای قدیمی خونه که داره خطوط ماها رو تغذیه میکنه به دست " بل " کشیده شده و باید اونها رو خبر کنین که بیان و خودشون درستش کنن . من هم دیگه کار بیشتری نمیتونم بکنم . خواستم بگم مگه کاری هم کردی ؟
وقتی رفت به " بل " زنگ زدیم که بابا بیایین این کابلهاتون رو درست کنین . گفتن ما به حرف شما تشریف نمیاریم . گاوی شتری چیزی سر ببرین تا بیاییم . فرمودن تا " کل کام " جون نگه نمیاییم که نمیاییم .
دوباره به " کل کام " زنگ زدیم که بگیم سر جدتون به این " بل " بگین بیاد . البته نمیدونم تا حالا تلاش کردین به " کل کام " زنگ بزنین ؟ زحمت نکشین . تلاش بیهوده ایه . این بار دختر من از روی ساعت بیست و سه دقیقه و نوزده ثانیه گوشی رو نگهداشت و بعدش هم از زور عصبانیت و خستگی قطع کرد . مدام هم صدای ضبط شده میگفت که ماها رو دوست داره و از صبوری ما متشکره و به زودی به یکی از کارمندها وصلمون میکنه .
به جناب شوهر زنگ زدیم که بیا و خودت برو مرکزشون و بگو که اصلا عطای تلفن رو به لقاش بخشیدیم و دست از سرمون بردارن .
وقتی رسید مرکز دید همون آقایی که تشریف آورد منزل ما فقط برای اینکه بگه به بل زنگ بزنین اونجاست . یارو گفت اهه من به خانم شما نگفتم که خودم زنگ میزنم ؟ !!!
بالاخره خودشون زنگ زدن و قرار شد که " بل " آدم بفرسته . این ماجرا مال یه هفته پیش بود . هر روز میگفتن که فردا بین ساعت نه صبح تا پنج بعد از ظهر یکی میاد . منم نیست که هر روز باید توی جلسه سازمان ملل متحد شرکت و سخنرانی کنم و کلی قرارهای مهم مهم مملکتی و .. دارم خیلی برام سخت بود که توی خونه بمونم و منتظر این جناب بشم .
به هر حال با ناراحتی و عصبانیت یه هفته تموم منتظر موندیم تا دیروز یه آقاهه اومد زنگ زد .
رفتم درو باز کردم و سلام کردم ولی جواب نداد . گفتم شما ؟ دیدم ایستاده با لبخند مشکوکی داره فقط نگام میکنه !!! . گفتم ببخشید چه کمکی میتونم بکنم ؟ گفت شما مشکلی داشتین ؟ خواستم بگم خودت مشکل داشتی !!!

ایشون خدا خیرش بده با وجود ورود عجیب و غریبش بالاخره تونست مشکل رو هر چی که بود حل کنه و الآن در خدمت شمام .
در این فاصله رفتم کتابخونه محل ( یکی از اونهایی که قبلا آدرسشون رو براتون نوشته بودم ) عضو شدم . ولی کامپیوتر هاشون فونت فارسی و عربی نداشت و نمیتونستم براتون پست بذارم . بچه ها هم لپ تاپ هاشون رو میبرن سر کلاس و عصری که کتابخونه بسته است برمیگردن . اینه که دسترسی به فونت فارسی نداشتم و خلاصه مجبور بودم که صبر کنم تا اینترنت خونه راه بیفته . یکی دو بار هم وسوسه شدم که پینگلیش بنویسم که دیدم شاید بعضی ها مثل خودم در خوندنش مشکل داشته باشن . تازه دستم برای پینگلیش نوشتن خیلی کنده . این ثابت میکنه که من هیچ وقت اس ام اس باز نبودم .

برگردیم به کتابخونه محل : از محسنات کتابخونه های عمومی کانادا نوشته بودم ولی خودم تجریه نکرده بود . باور کنین واسه ما " کتاب خور " ها یه کتابخونه کامل با تمام امکانات انگار خود بهشته .
اینترنت مجانی تمام وقت ، به اندازه شونصد تا کامیون کتابهای جدید در حد معجزه ، فیلم و .... ، امکانات رفاهی داخل کتابخونه خدایی . سه سری کامل مبل گذاشته بودن که اگه هوس کردین همونجا بشینین و کتاب بخونین یه موقع خدای نکرده بهتون سخت نگذره .


کتابخونه ما تقریبا سر تقاطع تکامسه با گلد استون هستش .
این هم مشخصاتش :
Tecumseh Road East 1425
N8W 1C2
Phone : 5192556770
Fax : 5192536554
