مناجات یک حسابدار

      سلام . گفته بودم که دارم درس میخونم و کاری با وبلاگ ندارم . ولی امروز که داشتم دنبال نمونه سوال زبان اختصاصی میگشتم ، توی وبلاگ گروه حسابداری کاشان ، متن زیبایی دیدم . حیفم اومد با شما شریک نشم . البته طبیعیه که  این متن برای کسانی که اصطلاحاتش رو بهتر بلدن ، زیباتر جلوه میکنه .  به هر حال  بعدش دیگه میرم سر درسم .

 

                 

            

         به نام خدای حسابگر ، حسابساز، حسابرس و حسابدارِِِ زمين و آسمان و هر آنچه در اوست.
هم او که افتتاحيه و اختتاميه همه حسابها و کتابهاست. ترازش هميشه موزون است و موجوديهايش
هميشه در فزون. مطالبات مشکوک الوصولی ندارد چه اينکه کسی از قدرت لايزال او نميتواند بگريزد و
استهلاک انباشته محاسبه نميکند گويا که در حوزه حسابداری او چيزی بی ارزش نميشود. به کسی
ماليات نميدهد و از کسی به ناحق چيزی نميگيرد. نه سهامی است و نه تضامنی. هيچ شراکتی با
کسی ندارد تک مالکی است و بی رقيب. هيچ تلفيق و ادغام و ترکيبی در حوزه شخصيتش تعريف
شدنی نيست. حسابداری تورمی ندارد چه در نظرش ارزشها تغيير ناپذيرند. حسابداريش آنقدر خالص
است که دوره مالی در آن تعريف نا شدنی و واحد پولی در آن بی معناست. شخصيتش حوزه محدودی
ندارد و ازل و ابد را در بر ميگيرد. تداومش يک فرضيه نيست يک فرض و حقيقتی محض است. مديريتش
حسابداری است و حسابداري اش مديريت که بر مدار عدالت است و به مثقال و ذره هم ميرسد و چيزی
در آن از قلم نمي افتد. فضل و بخشش اوست که بر مدار اهميت مي چرخد و سرمايه بندگان اميدواری
به اوست. و همان است که رهايی بخش آنان از حساب و کتابش خواهد بود، آنجا که مستجاب مي
گرداند دعای برترين انسانها را در حق همه عالم که :
الهی عاملنا به فضلک و لا تعاملنا به عدلک
عبدالرضا كوه پيما

 

 

بی نفسی

    سلام . الآن برای نمیدونم چندمین بار مقابله و سوال و جواب نفس گیر شهرداد روحانی و کارن بریگز مرحوم رو در کنسرت یانی دیدم و نفسم بند اومد .

    شده براتون که اجرای یه قطعه موسیقی رو ببینین و به بی نفسی بیافتین ؟ من اینطوریم . گاهی یه قطعه ای  چنان اثری روی من میذاره که تا به انتهاش برسه من هم به خدا میرسم . اولش آرومم ولی به تدریج که نوازنده به اوج اجرا میرسه نفس من هم به شماره میافته . قلبم تندتر میزنه و خیره به روبه روم میمونم تا اجرا تموم بشه و تازه نفس قفل شده ام رو رها میکنم . فرقی هم نمیکنه که اون قطعه کجایی و با چه سازی باشه . گاهی با یه اپرای سنگین به این حال می افتم و گاهی با یه اجرای معرکه جاز یا یه چهار مضراب زیبای ایرانی .

      خواستم بدونین الآن چه حالی دارم .

     میرم که یه دور دیگه این قسمت کنسرت رو تماشا کنم . خداحافظ

    پی نوشت بعد از چند ماه : متوجه شدم که خبر مرگ کارن بریگز شایعه بوده الحمدالله .

آخرین کارش هم اینه با آدرسش :

http://www.youtube.com/watch?v=oLWkZQXLGuA&feature=related

دوست

 

      غمت را به دوستت بگو

       و نیمی از سیب سرخی را که یافته ای

            به دوستت بده

                ببین که

                    سبک تر پرواز خواهی کرد و

                          زودتر به لانه ات خواهی رسید

                                                                                        "نادر ابراهیمی - خانه ای برای شب "

                                                                                                                                                        

خدا ، الله .....

سلام .

     من میگم اسمش خداست . تو میگی یزدانه . عرب میگه الله و انگلیسی god صداش میکنه . 

    چند تا اسم داره ؟ قابل شمردنه ؟ تمام این اسمها مال یک وجوده ، مال یک نیرو . یک قدرت . یک عظیم و اعظم و.... نمیدونم چی صداش کنم .

     انقدر مهربونه که اجازه داده " تو " خطابش کنم. به همسایه میگم " شما " به این عزیز میگم" تو " . از این نازنین تر امکان داره ؟ 

    به همه اقوام و ملتها هم خودشو شناسونده . به همه هم گفته هرچی دلتون میخواد صدام کنین . هرجور دلتون میخواد باهام حرف بزنین . هر جور دلتون میخواد باهام دوست بشین . ناز و اطوار نداره . عاشق ماست. مارو به فرشته هاش برتری داده . ما براش عزیزیم .

    صدها نفرو بهمون معرفی کرده که نامه هاشو برامون بخونن . توی نامه هاش به همه مون ، به زبونهای مختلف ، فقط یه نصیحت کرده  : خوب باش ، اول با مردم و بعد با خودت . نه کسی رو آزار بده و نه خودت رو .خوب رفتار کن و خوب فکر کن . جزء به جزء هم راه حل نوشته  . 

     چه فرقی میکنه که این حرفها رو به زبون پهلوی گفته یا عربی یا آرامی ؟ چه فرقی داره که نامه رسونش موهاش بور بوده یا سیاه ؟ اصلا مهمه که کجای این دنیای بزرگ نامه رو به پستچی مخصوصش داده ؟ 

     مهم متن نامه است . مهم نفس اون حرفهاست . همه ما رو دوست داره و قلب بزرگش برای عشق همه مون جا داره . چه مسیحی ، چه مسلمون ، چه بودائی . فقط باید استحقاق این همه  عشقو داشته باشیم . داریم ؟

دلم گرفته

سلام . گاهی آدمها میرن بدون اینکه چیز قابل توجهی از خودشون باقی گذاشته باشن . منظورم مال و منال نیست . از خود خودشون . یعنی یه خاطره . یه یاد . یه فکر. یه چیزی که وقتی میبینی یا میشنوی یاد طرف بیافتی. بعضی ها هم تمام زندگی تو رو خاطره میکنن و میرن. یه عزیزی داشتم که اینطوری بود . یه مثبت واقعی . یه انسان به تمام معنا .  خیر و انسان دوست و مهربون با همه . آشنا و غریبه نداشت .دو سالی بیمار بود. سرطان داشت . تمام این دو  سال با همه وجود دعا میکردم که خدا اول به اون و بعد به ما رحم کنه و برامون بمونه . ولی آرزوی عبث. سرطان از روده شروع شد و یواش یواش .... خدایا دیگه نداریمش و تنها یاد و خاطره اش برامون مونده. قبل از اینکه بیام اینجا از دست دادمش. خدا همه رفتگان رو بیامرزه . اگه بهشتی وجود داشته باشه جای این آدمهاست . چرا اینارو نوشتم ؟ با دخترش نامه نگاری دارم . صبح نامه اش رو خوندم که نوشته بود خواب پدرش رو دیده که شیک و خوش تیپ ، مثل همیشه اش، داره از سفرش میپرسه . از پای کامپیوتر بلند شدم و گریه کردم . خیلی نازنین بود . خیلی حیف بود . من شانس نداشتم که خوابش رو ببینم ولی توی روز به فکرشم . هنوز داغش تازه است . نمی تونم رفتنش رو باور کنم . گاهی به نظرم میاد که خوب من اینجام و اون ایرانه . ولی ............. بگذریم . دلم گرفته بود. مرسی که خوندین .