کدوم بیمارستان برم ؟
سلام . سه ماه پیش دختر کوچیکم توی زنگ ورزش مدرسه یه بلایی سر پاش آورد . ظاهراْ اومد بسکتبال بازی کنه که موقع پریدن متوجه شد مچ پاش به شدت درد گرفت .
همونجا توی مدرسه براش کیسه یخ گذاشتن و بهش رسیدگی کردن تا برسه خونه . دو سه روزی هم هنوز درد داشت . ولی از اونجایی که هنوز میتونست روش راه بره ما فکر کردیم چیز مهمی نیست و خودش خوب میشه و لابد پیچ خورده و از این حرفها .
سه ماه گذشت . هنوز هم گاهی ناله ای میزد و تموم میشد و موضوع رو جدی نمیگرفتیم . تا اینکه در عرض هفته گذشته با شدت گرفتن گرمی و شرجی هوا کشف کردیم علی رغم تلاش دائمی کولر و پنکه سقفی و زمینی و بادبزن و ..... زیرزمین خیلی خوش آب و هوا تر از بالاست و میشه از آقای شوهر دزدیدش ، بنابراین رفت و آمدمون به زیرزمین و بالطبع استفاده از پله ها بیشتر شد و دوباره درد پای این بنده خدا شدت گرفت .
دیروز بالاخره تصمیم گرفتیم بریم بیمارستان و ببینیم نکنه قراره پای این بچه مدتی توی گچ یا آتل باشه و ما متوجه نیستیم .
خونه قبلی به بیمارستان هتل دوئه نزدیک بود و ما بیشتر به اونجا مراجعه میکردیم . این یکی به بیمارستان رجینال نزدیکه . بنابراین سر گاری رو به اونطرف چرخوندیم و ساعت نه و نیم صبح وارد اورژانس بیمارستان شدیم .
قبلاْ بگم که این بار دوم بود که ما سر از این بیمارستان در می آوردیم و بار اول ننوشتم که چه بلایی سرمون اومد . چون اصولاْ زیاد اهل غرغر نیستم و همیشه تلاش میکنم شرایط طرف مقابل رو هم در نظر بگیرم . بنابراین دفعه قبل تحمل کردم و ندید گرفتم و به خودم گفتم لابد امروز اینطوری بوده و همیشگی نیست و میگذره و خلاصه گذشتم . ولی اینبار چون تکرار ماجرا بود مطمئن شدم که این ایراد در این بیمارستان وجود داره و تصمیم گرفتم ماجرا رو بنویسم که شما هم در جریان باشین . انشاالله که گذرتون به هیچ بیمارستانی نیفته . آمین .
القصه ما ساعت نه و نیم صبح وارد شدیم و روی صندلی نشستیم ( بدون پذیرش اولیه ) این اولین ایراد اینجاست . پذیرش و نمره و نوبتی در کار نیست . یک فقره نگهبان گیج اونجا نشسته که فقط میاد بهت میگه اومدی دکتر ؟ لطفا کارت بیمه ات آماده باشه . بعدش میشینه دوباره روی صندلی . مردم خودشون نوبت رو رعایت میکنن و گاهی هم اشتباه میشه و دلخوری پیش میاد .
فقط هفت هشت نفر توی نوبت !! بودن و برآورد اولیه من این بود که حداکثر دو ساعت دیگه خونه هستیم .
به هر حال بعد که نوبتت شد میری اتاق تریاژ . مرحله پرسش و پاسخ تریاژ و دما و فشار و ... میگذره . از اینجا به بعد دیگه حسابت با کرام الکاتبینه . چرا ؟
خانم مسئول تریاژ به شما با جدیت ( همه اینجا بد اخلاقن . از لبخند و همراهی هتل دوئه خبری نیست ) میگه برو فلان طرف راهرو و فلان اتاق و این پرونده ات رو بذار توی جعبه دم درش و بشین تا صدات کنن . آخ این جمله " بشین تا صدات کنن " چقدر ترسناکه . نشون به اون نشونی که توی این اتاق ما دو تا فیلم کامل رو از تلویزیون دیدیم . یعنی مثل بچه های خوب توی مدرسه از ساعت ده تا ساعت یک " نشستیم تا صدامون کردن " !!!
در تمام این مدت میدیدیم که پرستارها و دکترها در کمال آرامش با هم حرف میزنن و قهوه میخورن و در گوشی لابد جوک میگن و غش غش میخندن . گاهی هم یادشون میومد که برای چی دارن حقوق میگیرن و مابین گپ و گفتشون یه مریضی هم میدیدن .
مردم هم انگار به همین وضعیت راضی هستن و عادت کردن خیلی ساکت و صامت تحمل میکردن . سر درد دل که باز میشد همه گله داشتن ولی کسی اعتراضی نمیکرد . یه خانمی که به دستش بانداژ داشت با کمال غصه تعریف کرد که دیشب از ساعت هفت عصر تا شش صبح نگهش داشتن و فقط دستش رو بانداژ کردن !!! من توی دلم داشتم فکر میکردم که خوب لابد کار دیگری هم بوده و این خانم متوجه نشده . مثلاْ منتظر جواب آزمایشی بودن که دارو تجویز کنن یا چیزی شبیه به این . ولی ......
در این مدت نمیدونم دخترم به چی حساسیت داشت که دوباره کهیر و آلرژی اش هم شروع و ماجرا نور علی نور شد .
ضمناً ورود بیمار به اورژانس هم که تمومی نداشت . مجسم کنین که صندلی های قسمت انتظار اولیه قبل از تریاژ دائم داره پرتر و شلوغ تر میشه . ولی از تغییر سرعت و روش کار در پرستارها خبری نبود . تعداد دکترهای مقیم هم انگار هی کمتر و کمتر میشد . قاعدتاً ویزیت بیماران توی بخش باید صبح زود باشه . پس کجا غیبشون میزد من نمیدونم . لابد به ساعت نهار نزدیک میشدیم و این طفلکی ها هم گشنه میشن ، روبات که نیستن . ما خیل منتظران هم که نامرئی بودیم تو چشمشون .
دیگه میخواستم یواش یواش یه دیواری پیدا کنم سرمو بهش بزنم که ساعت یک بالاخره صدامون کردن . رفتیم قسمت اورژانس و یه تخت به دخترم دادن و گفتن بخواب تا دکتر بیاد .
دوباره انتظار شروع شد . باز هم راه رفتن و گپ زدن و قهوه خوردن این ملت رو تماشا کردیم تا ساعت دو و نیم . در این فاصله دو بار رفتم اعتراض کردم و هر دو بار گفتن که صبر کنین تا نوبتتون بشه .
متأسفانه متوجه بودم که مدیریت نادرست این بیمارستان باعث شده که مثلا دکتر اورژانس خودش کار های کاغذی بیمارش رو هم انجام بده در حالی که ده ها بیمار دیگه در نوبت ویزیت داره . روی تخت کناری ما یه نفر خوابیده بود که نمیدونم بینوا چرا پلک یه چشمش افتاده بود و نمیتونست بازش کنه . انگار که دور از جونش سکته مغزی کرده باشه . دکتر ویزیتش کرد و گفت " میرم که برگه هات رو آماده کنم و بامسئول ـ رسیدگی در منزل ـ صحبت کنم و .... " . این کارهائیه که میتونه به دستیار یا پرستار سپرده بشه و پزشک به بیمارهای بعدی برسه ولی اینجا خود دکتر همه این کارها رو انجام میده در حالی که پرستارها هنوز دارن با هم حرف میزنن و ..... دکتر بعد از بیست دقیقه برگشت و با مسئول " رسیدگی در منزل " صحبت کرد و کارهای پیرمرد رو بهش ارجاع کرد و تازه رفت سر مریض بعدی که ما نبودیم . دو تا پرستار در این فاصله بیست دقیقه ای " فقط " با هم گپ زدن .
ساعت دو و نیم دیگه بنزینم تموم شد . به خصوص که یهو دوزاری ام افتاد که در اثر بی مبالاتی و عدم نوبت دهی درست و صحیح ، دو نفر که بعد از دختر من بودن کارشون بعد چهار ساعت تموم شد و رفتن و ما به ساعت پنجم رسیدیم و خبری نیست .
با عصبانیت رفتم سراغ یکی از پرستارها که دائم میگفت باید نوبتتون بشه و گفتم فلان آقا و فلان خانم که بعد دختر من بودن ویزیت شدن و رفتن . بعد از پنج ساعت باز هم میگین هنوز نوبت دختر من نشده ؟ این چه بیمارستانیه که پنج ساعت مارو نگهداشتین و هنوز هیچ کس دختر منو ندیده و.... خلاصه اون روی هاپویی من خوش اخلاق دیگه داشت بیرون میزد .
یهویی تازه انگار دوزاری شون افتاد که دارن فس فس میکنن دویدن و برگه ها رو زیر و رو کردن و پرونده دختر منو درآوردن و ..... در عرض چهل و پنج دقیقه دکتر ویزیتش کرد و از مچ پاش عکس گرفتن و عکس رو دیدن و پاش رو بستن و تمام !!!! یعنی اگر از اول صبح درست کار کرده بودن ما ساعت ده و نیم خونه بودیم . در حالی که ساعت سه و نیم درست مثل گنجشک تیر خورده ، افتان و خیزان به خونه رسیدیم .
میخوام بگم که مدیریت همه جا حرف اول رو میزنه . بارها دیدیم که یه پزشک رو میذارن مدیر یه بیمارستان . ممکنه این پزشک در حرفه خودش متخصص ماهر و قابلی باشه ولی آیا دوره مدیریت هم دیده ؟ نمیدونم رئیس این بیمارستان چه تخصصی داره ولی قطعاً در مدیریت ضعیفه . اونی که من به چشم دیدم کمبود پرسنل یا امکانات و تجهیزات نبود . فقط عدم هماهنگی و برنامه ریزی برای کارمندان بود . به هر حال ما که صدمه خوردیم . اونهم دو بار .
بیمارستان هتل دوئه به نظر من در این مورد خیلی بهتره . من نمیتونم در باره درجه تخصص پزشکانش اظهار نظر کنم . اینکه متخصصین دوئه بالاتر و ماهر تر هستن یا رجینال چیزی نیست که من بتونم در موردش صحبت کنم . ولی در باره هماهنگی کارمندانش با هم و رسیدگی فوری و ضروری در اورژانس واقعاْ دوئه بهتر از رجینال به چشم میاد .
به هر حال باز هم دعا میکنم که پای هیچ کدومتون به هیچ بیمارستانی نرسه ولی اگه خدای نکرده هوس بیمارستان رفتن به سرتون زد از من گفتنی برین هتل دوئه .
پی نوشت : فعلاً دختره داره لنگ میزنه و دل ما رو میسوزونه که چرا زودتر نبردیمش دکتر . الهی شکر گفتن که نه شکسته و نه مو برداشته و نه تاندون مشکلی داره . فقط باید ببنده و خمش نکنه تا خوب شه . الآن موقعشه که خودشو حسابی لوس کنه و داره از موقعیت قشنگ استفاده میکنه .