زایمان در کافی شاپ تیم هورتونز
سلام . با یه خبر هیجان انگیز چطورین ؟ این کوچولوی هفت پوند و خرده ای توی تیم هورتونز به دنیا اومد ! باورتون میشه ؟ مادر طفلکی اش میگه قرار بود امروز یعنی دوازدهم به دنیا بیاد ولی دم بریده انگار خیلی عجله داشت .
چهار روز پیش Shireen Anderson ( اسمش ایرانیه ؟ ) در راه بیمارستان ، متوجه پالسهای مشکوک درد میشه و تصمیم میگیره که به کافی شاپ تیم هورتونز که نزدیکش بوده بره و کمک بخواد ، چون بچه ی دومش بوده و تجربه داشته به نظرش میاد که انگاری کار داره بالا میگیره و ... به Glenn متصدی صندوق میگه و به طرف دستشویی میدوه . Glenn با عجله با ۹۱۱ تماس میگیره و Hayes مدیر شعبه ازش میپرسه که صندلی میخواد یا نه ولی مشتریها که بیرون نشسته بودن صدای جیغ میشنون . Glenn تلفن به دست به کمکش میره و میبینه بعله ، بچه داره به دنیا میاد . بلافاصله کف دستشویی ، کنار پای مادر میشینه و از طریق تلفن از مأموران اورژانس راهنمایی میگیره به مادر در به دنیا آوردن بچه کمک میکنه و Hayes بهش لوازم میرسونده .
کار اونها خیلی سخت بوده چون مادر به شدت وحشت زده بود . مدیر شعبه میگه به خودم گفتم این اتفاقی نیست که همیشه بیفته و من باید تلاش کنم که امنیت و سلامتی مادر و بچه به خطر نیفته . Glenn بیچاره مجبور بوده هم آرامش خودش رو حفظ کنه و هم به مادر مضطرب کمک کنه که توی یه فضای کوچک و غیر بهداشتی و بدون امکانات یه زایمان سالم داشته باشه . ابتدای ماجرا Glenn مدام به مادر توصیه میکرده که فشار نیار ! ( انگار دست خودش بوده بنده خدا ) ولی به تدریج متوجه شد که امکان نداره و بچه داره میاد و بالاخره یه کله ی کوچولو میبینه و میفهمه که خدا چه بار و مسئولیتی روی دوشش گذاشته و ..... خلاصه دخمل " تیم هورتونزی " به دنیا میاد و Glenn با راهنمایی اورژانسیها از پشت تلفن بینی و دهان بچه رو تمیز میکنه و اونو توی حوله ی گرم و تمیزی که Hayes بهش داده میپیچه . مشتریها هم که در طول این دقایق با نگرانی منتظر نتیجه ی کار بودن شروع به دست زدن میکنن .
اینم قهرمانان تیم هورتونز ، Aaron Hayes و Judy Glenn
چند دقیقه بعد که آمبولانس میرسه یه دختر بچه با نمک و سالم توی بغل Glenn بوده . بلافاصله مادر و بچه رو به بیمارستان رجینال منتقل میکنن و پزشکان تآیید میکنن که کارکنان تیم هورتونز کارشون رو درست انجام دادن .
از فردای اون روز هم فرشته بی بال نجات تونسته بره مرخصی و یه تمدد اعصابی کنه . این شیرین خانوم خیلی شانس آورده که کسی مثل Glenn اونجا بوده و تونسته با اعتماد به نفس و آرامش و سرعت عمل بالا بهش کمک کنه . زایمان اونم توی یه دستشویی کوچولو ؟ از فکرش هم تن آدم میلرزه .
ولی خدائیش عجب زایمان راحت و سریعی ! یعنی از قبلش هیچ درد و ناراحتی عمده و شاخصی نداشته ؟ مگه میشه ؟ آدم از چندین ساعت قبل میخواد به خدا برسه و برگرده . یعنی فکر کنین چند دقیقه قبلش بگه درد دارم و سوت ثانیه مادر شده ؟ الآن شاخ من قشنگتر از مال گوزن پاپا نوئله . خدا شانس بده به همه ی بارداران ماه نهم دنیا . آدم یاد زنان روستایی میفته که سر زمین زراعتی زایمان میکردن و همون موقع هم به کار خودشون ادامه میدادن . انگار نه انگار ! یا اینکه گذاشته لحظات آخر بره بیمارستان همچین که دیگه به بیمارستان نرسیده !! فاصله ی بیمارستان رجینال با این شعبه کمتر از ۵ دقیقه است و توی این شهر بی ترافیک امکان نداره که رسیدن اورژانس به یک بیمار به ده دقیقه هم برسه . بنابراین کل ماجرا باید در کمتر از این زمان اتفاق افتاده باشه . عجب ماجرائیه . میتونه منبع یک فیلم هالیوودی بشه . نه ؟!
مادر این وروجک عجول میگه اگر چه که اسم Auzoria رو برای بچه انتخاب کرده ولی احتمالاْ همه اونو به اسم Suger که یاد آور مکان به دنیا اومدنشه صدا میکنن . اینم تفاهم " اسمی " بین مادر و فرزند .
اصل خبرها شامل مصاحبه با شیرین و Hayes و Glenn
http://www.windsorstar.com/VIDEO+baby+decided+come/6587027/story.html
منابع عکسها:
http://news.sympatico.ctv.ca/canada/woman_delivers_baby_girl_in_windsor_tim_hortons/a47c5eae
http://www.thestar.com/news/canada/article/1175035--woman-gives-birth-at-windsor-tim-hortons