BELL IS HELL
سلام . بالاخره بدبختی اینترنت و تلفن تمام شد ، تا کی دوام بیاره خدا میدونه . از این " بل " هر چی بگی بعید نیست . به قول خودشون :
BELL IS HELL
براتون بگم که چه ها شد . از دو سه ماه پیش تلفن شروع کرد به بازی ، صداش هی قطع و وصل میشد ، فرقی نمیکرد به کسی زنگ بزنیم یا به ما زنگ بزنن . طوری که خیال میکردیم ایراد حتماً از گوشی ماست . گوشی رو عوض کردیم ، دوباره و سه باره ، بازم نشد . بعد اینترنت شروع کرد به بازی درآوردن ، انگار نه انگار که کانادا هستیم ، انگار هنوز ایرانیم با اینترنت دورۀ ژوراسیک پارک !! سرعت کم و باز نشدن بعضی سایتها و ..... گاهی هم کاملاً قطع میشد و چند ثانیه یا دقیقه بعد باز وصل میشد .
آقای شوهر رفت بهشون اعتراض کرد که بابا ما داریم ماهی هشتاد دلار میدیم ولی به اندازۀ سی دلار هم استفاده نمیکنیم . یه آقای جوونی که نشسته بود و اسمش مثلاً بشه اولی گفت مودم رو بیارین عوض کنیم . مودم عوض شد ولی وضع ما عوض نشد .
من حتی فکر کردم شاید ایراد فیزیکیه یعنی ربطی به خط اینترنت و تلفن نداره ، چون سیم تلفن که توی حیاط بود قبل از وارد شدن به خونه در محلی بود که دیوارش پر از نیلوفر رونده شده بود و این نیلوفر ها انقدر سنگین بودن که سیم آنتن تلویزیون رو میکشیدن ، شوهرم بنده خدا یه روز وقت گذاشت و تمام اون تکۀ باغچه رو از هر چیزی که دراومده بود خالی کرد و روی خاک رو پلاستیک کشید و تراشه چوب ریخت که دیگه سبز نکنه . تازه رونده ها به آنتن آویزون بودن و کاری به تلفن نداشتن ولی برای اطمینان همه اش رو پاکسازی کرد که بازم اثری نکرد.
سه هفته پیش دیگه کاملاً همه چیز قطع شد . ما با امید نشستیم و فکر کردیم خوب لابد مثل همیشه چند دقیقه دیگه وصل میشه ولی چند دقیقه شد چند ساعت و .....
دوباره آقای شوهر رفت اونجا ، آهان راستی بگم که مالک خط ما " بل " و پروایدرش " کلکام " تشریف دارن . خلاصه رفت و با یک آقایی که اسمش رو دومی میذارم صحبت کرد . ایشون گفتن ما به بل گزارش دادیم چون تا جایی که به ما مربوطه همه چیز سالمه و باقیش مربوط به بل هستش . ما هم منتظر شدیم که جناب بل معظم کاری انجام بدن . یه روز ، دو روز ، سه روز ، .... خبری نشد . دوباره مراجعه و از آقای سومی شنیدن اینکه ما گزارش دادیم باید صبر کنین . باز هم صبر ، بی تلفن ، بی اینترنت . صبر ، صبر ، صبر ... بازم مراجعه ، آقای چهارمی هم گفتن صبر .... دیگه اعصابها کاملاً خط خطی . چند روز بعد که حالا دیگه شده بود دو هفته ، باز مراجعه این بار همون آقای دومی نشسته بود که تا شوهرم رو دید شوکه شد ، گفت مگه خط شما وصل نشد !!! شوهرم گفت نخیر ما هنوز درگیریم ، جناب دومی گفت ما گزارش دادیم باید اقدام میکردن و اینها . چک کرد و گفت شکایت شما اینجا ثبت نشده !! یعنی جناب سومی و چهارمی از روی چی میگفتن صبر کنین من نمیدونم ! دومی گفت دوباره خبر میدیم بهشون و ببخشین و ما محاسبه میکنیم روزهایی که قطع بوده به کردیت حسابتون میذاریم و اینها .
ما دیگه واقعاً خسته و دلزده و عصبانی بودیم . یک بار در این مدت من رفتم کتابخونه که پست کوتاه قبلی رو گذاشتم و به بعضی نامه هام رسیدم و اینها ولی مگه میشه آدم هر روز زمان بذاره که بره اینطرف و اونطرف ؟ زمان بیکاری من برای اینترنت نیمه شبهاست ، کدوم کتابخونه ای بازه اون ساعت ؟
یه روز یه ماشین بل اومد که برای خونۀ همسایه کاری انجام بده . شوهرم رفت باهاشون صحبت کرد و مشکل رو گفت که یکی شون از دهنش چیزی پرید و برگشت به همکارش گفت میدونی فلانی ایراد از اون کاریه که ما فلان جا کردیم ها ! رفیقش پرید وسط حرفش و گفت نه نه اصلاً ربطی به ما نداره و اینها . به شوهرم هم گفت کار ما چیز دیگه است و ببخشین نمیتونیم کمک کنیم و زود رفتن . باورتون میشه پنح دقیقه نشد که بعد شونزده هفده روز از بل به ما زنگ زدن ؟ گفتن ما میخواستیم ببینیم مشکل شما حل شده ؟ راضی بودین ؟ شوهرم هم تمام ماجراها رو گفت و گله کرد و گفتن همین فردا صبح ساعت هشت یه تعمیرکار میاد که خط رو چک کنه !!
صبحش که حالا هفته سومه ، جناب تعمیرکار اومد و چک کرد و گفت هیچی نبود و ربطی به بل نداره و با کلکام صحبت کنین ، اینو داشته باشین تا ته ماجرا بگم نظر خودم چیه .
یارو یه گزارش هم نوشت که این خط سالم بوده و من چک کردم و اینها . ما گزارش رو برداشتیم و بردیم کلکام ، آقای پنجمی که نشسته بود گفت خوب پس همۀ دستگاههاتون و سیمها و هرچی هست برام بیارین که تست کنم . برگشتیم و همۀ دل و جگر بغل تلفن رو ریختیم توی کیسه و بردیم براش . تست کرد و با اینکه گفت این دستگاهها همه سالمه ولی بازم لابد واسه خالی نبودن عریضه دوباره مودم رو عوض کرد و اومدیم خونه . آذین نشست وصل کرد بازم کار نکرد . دیگه میخواستیم کله مونو بزنیم به دیوار . آذین با موبایل با کلکام تماس گرفت و یارو اونطرف خط و آذین اینطرف خط تو سر و کلۀ سیمها میزدن که وصل بشه ولی در نهایت رسید به اینکه هنوز تلفن قطع بود و فقط یه خط اینترنت کابلی داشتیم هنوز وایر لس وصل نبود . دو ساعت هم تماس ادامه داشت که همۀ دقیقه های عزیز موبایل من و آذین رفت .
ته ماجرا این شد که این دستگاههای جدید خط مارو شناسایی نمیکنه و باید مدلش رو از اینترنت در بیاریم و دوباره بهش پس ورد و اینها بدیم تا با هم رفیق بشن . آذین هم طفلک هم امتحان ترم تابستونی اش بود و هم سر کار میره بچه ام . گاهی شب ساعت دوازده میاد خونه . خلاصه یه شب با وجود خستگی مطلق نشست و مدل دستگاه رو پیدا کرد و پس ورد و آی دی ساخت و بالاخره طلسم شکست و از پریشب ما تلفن و اینترنت داریم .
حالا میدونین من چی فکر میکنم ؟ اون ماشین که اومد توی کوچه ، تعمیرکارهای بل فهمیدن یه جایی یه گندی زدن که به ما صدمه زده ، از دست شوهرم فرار کردن و رفتن سریع به مرکز گزارش دادن و اونها فرداش آدم فرستادن و مشکل رو حل کردن ولی نمیخواستن بگن کار ما بوده ، با توجه به اینکه آخر هفته بوده و میدونستن که به هر حال دو روز دیگه میکشه تا تلفن وصل بشه میخواستن به اسم کلکام تمامش کنن . در صورتی که مودم ما از همون اول عوض شده بود و امکان نداشت مشکل از کلکام باشه .
به هر حال حالا کابوس تمام شده ولی هیچ امیدی ندارم که دوباره شروع نشه .
راستی بگم که روزی که رفتم کتابخونه چی کشیدم واسه همون پست شیش تا و نصفی خطی .
این کتابخونه لپ تاپ منو قبول نکرد و نمیدونم اون روز چرا وصل نشد . رفتم نشستم سر کامپیوتر خودشون که فونت فارسی اش نمیدونم چی بود ، یک موجود کچ و کولۀ ناخوانا عین لشکر قورباغه های لاغر مردنی که چسبیدن به هم . جداً چنان عجیب بود که من نمیتونستم هیچی اش رو بخونم. در ضمن توی زبانهاش فارسی اینستال نشده بود . خیلی گشتم که بخش زبانش رو پیدا کنم خودم یواشکی فارسی آدم حسابی اینستال کنم ولی آیکونش هیچ جا نبود و حتی توی کنترل پنل هم گیرش نیاوردم و دیگه اگه جایی هیدن بود و باید از سوراخ غارش میکشیدمش بیرون من بلد نبودم . خلاصه هیچ راهی واسه تایپ فارسی نداشتم . بلاگفا رو هم وقتی توی گوگل کروم باز میکنم گزینۀ تعویض زبان نداره . هر چی گشتم هیچ جایی هیچ راهی واسه اینکه یه طوری فارسی تایپ کنم نبود . تنها چیزی که گیرم اومد باکس آریا دیکشنری بود که در هر حالتی میشه باهاش فارسی تایپ کرد . ولی اونم فقط تا چند کلمه قابل دید هستش و نمیشه باهاش متن طولانی تایپ کرد . کاش کسی اینو بخونه و اگه راهی هست به من یاد بده تا دفعۀ بعد که بل ماها رو مستفیض کرد بدونم چه خاکی به سرم کنم که توی کتابخونه بتونم فارسی تایپ کنم . خلاصه یه جمله یه جمله توی اون باکس تایپ میکردم و میاوردم توی وبلاگ کپی میکردم . تازه اونی که خودم توی ثبت وبلاگ میدیدم با اونی که داشت توی نت نشون میداد اصلاً شباهتی نداشت . توی وبلاگ مثل آدم بود و تا کلید ثبت رو میزدم و نگاهی بهش مینداختم میشد چند تا قورباغه که همدیگه رو محکم بغل کردن :) یعنی اصلاً نمیتونستم مطمئن باشم که شماها دارین درست میبینیدش یا همون قورباغه ها میان جلوی چشمتون ؟
بعد این همه مدت تازه وبلاگو باز کردم و میبینم که الهی شکر بابا قابل خوندن بوده و خبری از جک و جونورها نیست .
خوب اینم از ماجرای ما و جناب بل .
هوا هم که ماشاالله صد رحمت به خط استوا . روزی دو بار دارم سبزی و صیفی هام رو آب میدم باز هم امروز دیدم برگها همه زرد و آویزون شدن ، خدا هم به ما رحم کنه و هم به گل و گیاه های طفلکی . فعلاً خداحافظ